پارت 13 ( اخر)
از زبان ات
ماسکشو در اورد. شوکه شدم صورتش اصن ترسناک ب نظر نمیومد.فقد دندون نیشش خیلی بلند بود و دهنش خونی بود.چهره جذابی داره
ات : خدایی چهره ب این جذابیت تو میگی ترسناک فوقش همین دندون نیشتن ولی اصن ترسناک نیستی.این ماسکت تورو ترسناک کرده
ماسکشو گرفتم با دوتا دستام شکوندمش
ات : دیگ بهش نیاز نداری
کوک : جدی من خوشگلم
ات : جدی جدی اره خوشگلی یکم ب خودت برسی حموم کنی لباس نو واست بخرم موهاتو درس کنی دل هزارتا دختر رو میبری.
کوک : لبخند *
جیمین : خونه زیبایی داری مامان
ات : خنده * دیگ نگو مامان..ب اسم صدا کن بهتره
جیمین : باشه
چشمم ب تهیونگ و نامجون خورد چشمشون کاملا سفید بود...ولی..چشماشون انگار یکم تیره تر بود یکم رفتم نزدیک صورت تهیونگ..
ات : تهیونگ، میخوام ی کاری کنم.وحشی نشو و نزن منو ناقص کنی اوکی
تهیونگ : چشم
دستمو اوردم نزدیک چشمش
جیمین : میخوای چکار کنی
ات : چشمای تهیونگ و نامجون داخلشون نایلونه..واسه همین سفید ب نظر میان تو بیمارستان ب خاطر اینکه تاریک بود متوجه نشده بودم
تهیونگ : من خودم هم همه چیو تار میبینم
نامجون : منم همینطور
ات : خب چرا از اول حرف نمیزنید اونی ک چشماش کاملا سفیده همه چیو سیاه میبینه الان تکون نخور بزار درشون بیارم
تهیونگ : چشم
با زبونم چشم تهیونگ رو لیس زدم چون دستام خونی بودن و با زبونم نایلون رو از چشمش در اوردم و واسه اون یکی هم همون کارو کردم و نامجون هم همین طور
ات : عوق...پوستتونم مزه خون میده
تهیونگ : چهره زیبایی داری
ات : خنده * چشمات زیبا میبینه
جیمین : همیشه اینطوری بخند
ات : لبخند*
جیهوپ : پس من چی
ات : تو،خب بنظر میاد...ینی ریدم تو اون دکترا...حالا ینی ی لنزی چیزی میزاشتن خوبه...میگیرن نایلون کیسه زباله میزارن تو چشم..من فدای اون چهره مظلومت بشم
جیهوپ : من مظلومم؟
ات : اوهوم
جیهوپ : هوم...چشم
نایلون رو از چشمای جیهوپ در اوردم ولی با دیدن چهرش چشمام گرد شد
جیهوپ : چیه؟
ات : همیشه اینطوری بدرخش اوکی..خیلی جذابی سانشاینم
جیهوپ : لبخند*
جین : زخمای صورت من چی
ات : نمیدونم...واسشون پماد بزارم احتمالا خوب بشن
(بعد 1 ماه )
زندگیم از قبل بهتر شده پسرا هم ک انگار انسان عادین ب زور و کلی دنگ و فنگ بال و شاخ تهیونگ رو بریدم و همینطور شاخ هوسوک..جین و جیمین هم زخماشون خوب شدن و واسه جیمین چشم بند گزاشتم. یونگی ک نمیتونستیم واسش کاری کنیم ب عنوان ی پیشی عکس و فیلمای کیوت ازش تو اینستا میزاشتم مردم هم عاشقش شدن. از قبل خیلی جذاب تر شده بودن تو دانشگاه ک میومدن دنبالم دخترا خودشونو میکشتن واسشون. خیلی خوشحالم ک تونستم ی خانواده واسه خودم بسازم همه این کارام بخاطر جیوو و لیا بود. هیچ وقت نمیزارم لبخندم از بین بره.رفیقام از اسمون مواظبمن :)
ماسکشو در اورد. شوکه شدم صورتش اصن ترسناک ب نظر نمیومد.فقد دندون نیشش خیلی بلند بود و دهنش خونی بود.چهره جذابی داره
ات : خدایی چهره ب این جذابیت تو میگی ترسناک فوقش همین دندون نیشتن ولی اصن ترسناک نیستی.این ماسکت تورو ترسناک کرده
ماسکشو گرفتم با دوتا دستام شکوندمش
ات : دیگ بهش نیاز نداری
کوک : جدی من خوشگلم
ات : جدی جدی اره خوشگلی یکم ب خودت برسی حموم کنی لباس نو واست بخرم موهاتو درس کنی دل هزارتا دختر رو میبری.
کوک : لبخند *
جیمین : خونه زیبایی داری مامان
ات : خنده * دیگ نگو مامان..ب اسم صدا کن بهتره
جیمین : باشه
چشمم ب تهیونگ و نامجون خورد چشمشون کاملا سفید بود...ولی..چشماشون انگار یکم تیره تر بود یکم رفتم نزدیک صورت تهیونگ..
ات : تهیونگ، میخوام ی کاری کنم.وحشی نشو و نزن منو ناقص کنی اوکی
تهیونگ : چشم
دستمو اوردم نزدیک چشمش
جیمین : میخوای چکار کنی
ات : چشمای تهیونگ و نامجون داخلشون نایلونه..واسه همین سفید ب نظر میان تو بیمارستان ب خاطر اینکه تاریک بود متوجه نشده بودم
تهیونگ : من خودم هم همه چیو تار میبینم
نامجون : منم همینطور
ات : خب چرا از اول حرف نمیزنید اونی ک چشماش کاملا سفیده همه چیو سیاه میبینه الان تکون نخور بزار درشون بیارم
تهیونگ : چشم
با زبونم چشم تهیونگ رو لیس زدم چون دستام خونی بودن و با زبونم نایلون رو از چشمش در اوردم و واسه اون یکی هم همون کارو کردم و نامجون هم همین طور
ات : عوق...پوستتونم مزه خون میده
تهیونگ : چهره زیبایی داری
ات : خنده * چشمات زیبا میبینه
جیمین : همیشه اینطوری بخند
ات : لبخند*
جیهوپ : پس من چی
ات : تو،خب بنظر میاد...ینی ریدم تو اون دکترا...حالا ینی ی لنزی چیزی میزاشتن خوبه...میگیرن نایلون کیسه زباله میزارن تو چشم..من فدای اون چهره مظلومت بشم
جیهوپ : من مظلومم؟
ات : اوهوم
جیهوپ : هوم...چشم
نایلون رو از چشمای جیهوپ در اوردم ولی با دیدن چهرش چشمام گرد شد
جیهوپ : چیه؟
ات : همیشه اینطوری بدرخش اوکی..خیلی جذابی سانشاینم
جیهوپ : لبخند*
جین : زخمای صورت من چی
ات : نمیدونم...واسشون پماد بزارم احتمالا خوب بشن
(بعد 1 ماه )
زندگیم از قبل بهتر شده پسرا هم ک انگار انسان عادین ب زور و کلی دنگ و فنگ بال و شاخ تهیونگ رو بریدم و همینطور شاخ هوسوک..جین و جیمین هم زخماشون خوب شدن و واسه جیمین چشم بند گزاشتم. یونگی ک نمیتونستیم واسش کاری کنیم ب عنوان ی پیشی عکس و فیلمای کیوت ازش تو اینستا میزاشتم مردم هم عاشقش شدن. از قبل خیلی جذاب تر شده بودن تو دانشگاه ک میومدن دنبالم دخترا خودشونو میکشتن واسشون. خیلی خوشحالم ک تونستم ی خانواده واسه خودم بسازم همه این کارام بخاطر جیوو و لیا بود. هیچ وقت نمیزارم لبخندم از بین بره.رفیقام از اسمون مواظبمن :)
۲۷۷.۱k
۲۱ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.