فیک جونگ کوک پارت ۱۴
پارت 14
💜🙂 رویای ا/ت 🙂💜
جیهوپ : اره اره برید برید😈
کوک : هوپ لطفا ساکت😑
اعضا :🤣🤣
ا/ت : باشه بریم
داستان از دید ا/ت :
من و کوک سوار ماشین شدیم داخل راه وقتی میخواستم با کوک حرف بزنم خیلی ناراحت بود بخاطر همین گفتم
ا/ت : کوک چیزی شده؟
کوک : .......
ا/ت : کوک اگر چیزی شده بهم بگو
کوک : ......
ا/ت : کوکککککککککککککک با تو اَممم ( داد )
کوک : چی بگم به نظرت ؟ لونا چجوری قبول کرد که با اون پسره دوست بشه؟ لونا ۱۹ سالشه اون پسره ۳۰ سالشه.... لونا آرمیه اون پسره از بی تی اس متنفره..... واقعا هیچ شباهتی باهم ندارن چجوری اونو قبول کرد؟؟؟ برام جای سوال داره که اون پسره یک روز نگزشته توی روم به اعضا توهین میکنه........
ا/ت : خب منم بخاطر همین عصب..
کوک : تو اصلا چرا با اون مرده دهن به دهن شدی؟؟ چرا با اون پسره دست دادییییی؟؟؟؟ (صداشو یکم برد بالا)
ا/ت : چیشد؟ الان مقصر من شدم؟
کوک : مقصر تو نیستی ... ؟ چرااا بهم بگو چرا وقتی اون مرتیکه رو دیدی باهاش دست دادی و بغلش کردیی؟؟؟؟
ا/ت : کوک تو حسودیت شده؟
کوک : اره اره حسودیم شده .. چرا دوست دختر من باید یکی دیگه رو بغل کنه؟ اصلا تو اون مرتیکه رو میشناسی؟؟؟
ا/ت : نه نمیشناسم ول...
کوک : پس چرااا بهم بگو چراا اون رفتار صمیمی رو باهاش داشتی ؟
ا/ت : تو نمیزاری من حرف بزنم (داد) من یه دختر اینجوریم زود صمیمی میشم... زود اعتماد میکنم... البته همه اینا در ظاهر اینجوریه ولی درونم اینجوری نیست پشت هر لبخندیم یه دلتنگی ، یه غم ، یه دوری ، یه ناراحتی هست ..... اینا رو نمیدونستی بدون من هرچقدر بیشتر گرم بگیرم یعنی بیشتر ناراحتم
کوک : از چی؟
ا/ت : چی از چی؟
کوک : از چی ناراحتی ؟
ا/ت : از اینکه خانواده م رو خیلی وقته ندیدم ،،، و ازشون دورم ،،،، دلم براشون تنگ شده
کوک : خب چرا نمیان پیشت؟
ا/ت : کوک وظیفه اونا نیست بیان پیشم من باید برم که تو ناراحت میشی 😞
کوک : ببخشید ا/ت اما..
ادامه دارد........
💜🙂 رویای ا/ت 🙂💜
جیهوپ : اره اره برید برید😈
کوک : هوپ لطفا ساکت😑
اعضا :🤣🤣
ا/ت : باشه بریم
داستان از دید ا/ت :
من و کوک سوار ماشین شدیم داخل راه وقتی میخواستم با کوک حرف بزنم خیلی ناراحت بود بخاطر همین گفتم
ا/ت : کوک چیزی شده؟
کوک : .......
ا/ت : کوک اگر چیزی شده بهم بگو
کوک : ......
ا/ت : کوکککککککککککککک با تو اَممم ( داد )
کوک : چی بگم به نظرت ؟ لونا چجوری قبول کرد که با اون پسره دوست بشه؟ لونا ۱۹ سالشه اون پسره ۳۰ سالشه.... لونا آرمیه اون پسره از بی تی اس متنفره..... واقعا هیچ شباهتی باهم ندارن چجوری اونو قبول کرد؟؟؟ برام جای سوال داره که اون پسره یک روز نگزشته توی روم به اعضا توهین میکنه........
ا/ت : خب منم بخاطر همین عصب..
کوک : تو اصلا چرا با اون مرده دهن به دهن شدی؟؟ چرا با اون پسره دست دادییییی؟؟؟؟ (صداشو یکم برد بالا)
ا/ت : چیشد؟ الان مقصر من شدم؟
کوک : مقصر تو نیستی ... ؟ چرااا بهم بگو چرا وقتی اون مرتیکه رو دیدی باهاش دست دادی و بغلش کردیی؟؟؟؟
ا/ت : کوک تو حسودیت شده؟
کوک : اره اره حسودیم شده .. چرا دوست دختر من باید یکی دیگه رو بغل کنه؟ اصلا تو اون مرتیکه رو میشناسی؟؟؟
ا/ت : نه نمیشناسم ول...
کوک : پس چرااا بهم بگو چراا اون رفتار صمیمی رو باهاش داشتی ؟
ا/ت : تو نمیزاری من حرف بزنم (داد) من یه دختر اینجوریم زود صمیمی میشم... زود اعتماد میکنم... البته همه اینا در ظاهر اینجوریه ولی درونم اینجوری نیست پشت هر لبخندیم یه دلتنگی ، یه غم ، یه دوری ، یه ناراحتی هست ..... اینا رو نمیدونستی بدون من هرچقدر بیشتر گرم بگیرم یعنی بیشتر ناراحتم
کوک : از چی؟
ا/ت : چی از چی؟
کوک : از چی ناراحتی ؟
ا/ت : از اینکه خانواده م رو خیلی وقته ندیدم ،،، و ازشون دورم ،،،، دلم براشون تنگ شده
کوک : خب چرا نمیان پیشت؟
ا/ت : کوک وظیفه اونا نیست بیان پیشم من باید برم که تو ناراحت میشی 😞
کوک : ببخشید ا/ت اما..
ادامه دارد........
۲۹۸.۶k
۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.