سوزومه: باشه بابا یادم میمونه
سوزومه: باشه بابا یادم میمونه
جنیور: خب کارِت
سوزومه: نیومدی پایین فکردم خواب موندی
جنیور: اوم بریم
سوزومه: خب من سر میز لغمه درست میکنم توراه میخوریم
جنیور: اوم اره تا صبحونه بخوریم دیر میشه
دوتا لغمه درستکردمو باهم رفتیم سوار ماشین شدیم جنیور درحال رانندگی داشت لغمشو میخورد جلوی درمدرسه پارکردو باهم وارد مدرسه شدیم جنیور رفت سمت کلاس منم همینطور وارد کلاس شدم
دیدم لیلی و امیلی داخل کلاس بود ولی ری نبود ولی دیگه داشت دیر میشد همه نشسته بودن سر جاشون که دبیر اومد شروع کرد به حضور غیاب که صدای در اومد باز کرد ری بود
ری: ببخشید ترافیک گیر کردم
دبیر: اوکی میتونی بشینی
اومد کنارم نشستو جزوه هارو گذاشت رو میز اونایی که مال من بود رو داد
سوزومه: نگو که کل شب رو بیدار بودی
ری: تموم نمیشدن لعنتیا
سوزومه: نکنه دیر اومدنت......
ری: انتظار نداشتی که به دبیر بگم داشتم جزوه کپی میکردم دیرم شد
دبیر: خبریه
سوزومه : نو تیچر
دبیر: خب صفحه 36 درمورد......
(یکو نیم ساعت بعد)
«حیاط»
امیلی: یه بار جدید باز شده پایه اید امشب بریم
ری: من نمیتونم شرکت کمی کار دارم بابام گفت چندروز نیست
لیلی: حیف شد
امیلی: اره امروز برای افتتاحیه قرار بترکونن
سوزومه: بیبی خیالت راحت من خودم جاتو دوبرار پر میکنم
ری: اوم دفعه بعد باهم میریم
لیلی: ببین کی داره میاد
امیلی: اومایگاش شنیده بودم میخواد اعتراف کنه فک نمیکردم جرعتشو داشته باشه
لیلی: حیف سوزی پذیرا نیست
ری: نو.....
جنیور: خب کارِت
سوزومه: نیومدی پایین فکردم خواب موندی
جنیور: اوم بریم
سوزومه: خب من سر میز لغمه درست میکنم توراه میخوریم
جنیور: اوم اره تا صبحونه بخوریم دیر میشه
دوتا لغمه درستکردمو باهم رفتیم سوار ماشین شدیم جنیور درحال رانندگی داشت لغمشو میخورد جلوی درمدرسه پارکردو باهم وارد مدرسه شدیم جنیور رفت سمت کلاس منم همینطور وارد کلاس شدم
دیدم لیلی و امیلی داخل کلاس بود ولی ری نبود ولی دیگه داشت دیر میشد همه نشسته بودن سر جاشون که دبیر اومد شروع کرد به حضور غیاب که صدای در اومد باز کرد ری بود
ری: ببخشید ترافیک گیر کردم
دبیر: اوکی میتونی بشینی
اومد کنارم نشستو جزوه هارو گذاشت رو میز اونایی که مال من بود رو داد
سوزومه: نگو که کل شب رو بیدار بودی
ری: تموم نمیشدن لعنتیا
سوزومه: نکنه دیر اومدنت......
ری: انتظار نداشتی که به دبیر بگم داشتم جزوه کپی میکردم دیرم شد
دبیر: خبریه
سوزومه : نو تیچر
دبیر: خب صفحه 36 درمورد......
(یکو نیم ساعت بعد)
«حیاط»
امیلی: یه بار جدید باز شده پایه اید امشب بریم
ری: من نمیتونم شرکت کمی کار دارم بابام گفت چندروز نیست
لیلی: حیف شد
امیلی: اره امروز برای افتتاحیه قرار بترکونن
سوزومه: بیبی خیالت راحت من خودم جاتو دوبرار پر میکنم
ری: اوم دفعه بعد باهم میریم
لیلی: ببین کی داره میاد
امیلی: اومایگاش شنیده بودم میخواد اعتراف کنه فک نمیکردم جرعتشو داشته باشه
لیلی: حیف سوزی پذیرا نیست
ری: نو.....
۳۰۸
۲۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.