مرحله ی پنجم اعزاداری پارت 85
مرحله ی پنجم اعزاداری پارت 85
ویو یونجون
دایچی ـ سوگا چه حسی داری که الان شینیزو نیس
ـ احساس قدرت
آساهی ـ بهتره خفه شی اگه میخوای در امان بمونی
ـ مگه چیشده؟
ات ـ خب میگفتی
یهو برگشتم دیدم ات پشت سرمه
ـ عه سلام کجا بودی
افتاد دنبالم منم فرار کردم
ات ـ یاااااا
ـ گوه خوردم
ات ـ من دارم حقوق میدم بت بعد احساس قدرت هم میکنی
ویو ات
یونجون رو گرفتم کشوندمش
ـ که احساس قدرت میکنم ها؟
یونجون ـ گوه خوردم، غلط کردم باشه؟
ـ دفعه اخرت باشع هاا
یونجون ـ باشه باشه
ولش کردم
بقیه هم داشتن تر تر مخندیدن
جونگ کوک ـ سلام به همگیتون
ـ همتون جونگ کوک رو میشناسین، اما ایشون خواهر جونگ کوکه بک میون
بک میون ـ سلام من بک میون هستم
بقیه ـ سلام
دایچی ـ ما میشیم شاگردای ایشون
بک میون ـ نمیدونستم
جونگ کوک ـ هر گروه مافیایی برای خودش یه زیر گروه داره
بک میون ـ چه جالب
یونجو ـ بهت میخوره هم سن سال های من باشی، چند سالته؟
بک میون ـ16
یونجو ـ من ازت بزرگترم
بک میون ـ مگه چند سالته؟
یونجو ـ من دانشجو عم
بک میون ـ خوبه تو داشنگاه میری من همون دبیرستانم نمیرم
یونجو ـ ببخشید
بک میون ـ مشکلی نیس
ـ بچه ها میخوام یه چیزی بهتون بگم
آساهی ـ گوش میدیم
دست جونگ کوک رو گرفتم و کشوندمش پیش خودم
ـ من اشتی کردم
میچیمیا ـ ایول، بلخره
دایچی ـ فک کنم سخت بوده تا الان
آساهی ـ فک کردن نداره، معلومه که سخت بوده
یونجو پرید تو بغلم
یونجو ـ قبول کردی که دوسش داری؟
ـ هوم
یونجو ـ خوبه
از بغل هم اومدیم بیرون
یونجون ـ خوشحال شدم
ـ چونکه دوستمی
یونجون ـ و هم بادیگارت
ـ درسته
ویو یونجون
دایچی ـ سوگا چه حسی داری که الان شینیزو نیس
ـ احساس قدرت
آساهی ـ بهتره خفه شی اگه میخوای در امان بمونی
ـ مگه چیشده؟
ات ـ خب میگفتی
یهو برگشتم دیدم ات پشت سرمه
ـ عه سلام کجا بودی
افتاد دنبالم منم فرار کردم
ات ـ یاااااا
ـ گوه خوردم
ات ـ من دارم حقوق میدم بت بعد احساس قدرت هم میکنی
ویو ات
یونجون رو گرفتم کشوندمش
ـ که احساس قدرت میکنم ها؟
یونجون ـ گوه خوردم، غلط کردم باشه؟
ـ دفعه اخرت باشع هاا
یونجون ـ باشه باشه
ولش کردم
بقیه هم داشتن تر تر مخندیدن
جونگ کوک ـ سلام به همگیتون
ـ همتون جونگ کوک رو میشناسین، اما ایشون خواهر جونگ کوکه بک میون
بک میون ـ سلام من بک میون هستم
بقیه ـ سلام
دایچی ـ ما میشیم شاگردای ایشون
بک میون ـ نمیدونستم
جونگ کوک ـ هر گروه مافیایی برای خودش یه زیر گروه داره
بک میون ـ چه جالب
یونجو ـ بهت میخوره هم سن سال های من باشی، چند سالته؟
بک میون ـ16
یونجو ـ من ازت بزرگترم
بک میون ـ مگه چند سالته؟
یونجو ـ من دانشجو عم
بک میون ـ خوبه تو داشنگاه میری من همون دبیرستانم نمیرم
یونجو ـ ببخشید
بک میون ـ مشکلی نیس
ـ بچه ها میخوام یه چیزی بهتون بگم
آساهی ـ گوش میدیم
دست جونگ کوک رو گرفتم و کشوندمش پیش خودم
ـ من اشتی کردم
میچیمیا ـ ایول، بلخره
دایچی ـ فک کنم سخت بوده تا الان
آساهی ـ فک کردن نداره، معلومه که سخت بوده
یونجو پرید تو بغلم
یونجو ـ قبول کردی که دوسش داری؟
ـ هوم
یونجو ـ خوبه
از بغل هم اومدیم بیرون
یونجون ـ خوشحال شدم
ـ چونکه دوستمی
یونجون ـ و هم بادیگارت
ـ درسته
۴.۵k
۰۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.