سناریو
وقتی عضو هشتمی و میان اتاقت میبینن به پنجره تکیه دادی و داری گریه میکنی وقتی میان پیشت میگی میشه بغلم کنی؟
نامجون: بغلت میکنه و میگه: هر وقت خواستی حرف بزنی من همیشه هستم....
جین: سرش رو به نشانه تعید تکون میده و تو سکوت بغلت میکنه
شوگا: وقی داشت میگفت تو اتاق خودش تورو تو اون حال دید اومد و همین طور که تو بغلش بودی درد و دل هاتون رو شروع کرد
هوپی: وقتی تورو توی اون حال دید خودشم بغض کرد و سریع بغلت کرد بعد چند دیقه تصمیم گرفتین برین زیر بارون...
جیمین: خیلی ناراحت شد و همین طور که توی بغلش بودی ازت دلیل برای گریت رو خواست
ته: اروم بغلت کرد و سرتو نوازش کرد بعد دو طرف صورتت رو گرفت و گفت: هروقت نیاز به درد دل داشتی فقط بیا پیشم(و دوباره بغلل)
کوک: اروم دستشو دور کمرت حلقه کرد فکر کرد با بغل کردنت اروم میشه ولی بر عکس بد تر زدی زیر گریه که شروع کرد خاطرات خوبتون رو برات تعریف کردن
نامجون: بغلت میکنه و میگه: هر وقت خواستی حرف بزنی من همیشه هستم....
جین: سرش رو به نشانه تعید تکون میده و تو سکوت بغلت میکنه
شوگا: وقی داشت میگفت تو اتاق خودش تورو تو اون حال دید اومد و همین طور که تو بغلش بودی درد و دل هاتون رو شروع کرد
هوپی: وقتی تورو توی اون حال دید خودشم بغض کرد و سریع بغلت کرد بعد چند دیقه تصمیم گرفتین برین زیر بارون...
جیمین: خیلی ناراحت شد و همین طور که توی بغلش بودی ازت دلیل برای گریت رو خواست
ته: اروم بغلت کرد و سرتو نوازش کرد بعد دو طرف صورتت رو گرفت و گفت: هروقت نیاز به درد دل داشتی فقط بیا پیشم(و دوباره بغلل)
کوک: اروم دستشو دور کمرت حلقه کرد فکر کرد با بغل کردنت اروم میشه ولی بر عکس بد تر زدی زیر گریه که شروع کرد خاطرات خوبتون رو برات تعریف کردن
۲۰.۱k
۲۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.