پارت 1
مروز سالگرد ازدواجمون بود صبح ک بیدار شدم طبق معمول تهیونگ سرکار بود 😑
بلند شدم رفتم دست و صورتم شستم موهام رو شونه کردم و کارای لازم رو کردم
ی صبحونه مختصر خوردم و رفتم روی کاناپه نشستم ی مینی سریال نگاه کردم و رفتم تو آشپز خونه و مشغول کارای غذا شدم
واسه ناهار خودم ی رامیون درست کردم ولی مشغول کیک این چیزا بودم اخه میخواستم تمام کارای امشب رو خودم انجام بدم
تهیونگ ویو :
امروز توی کارم ب مشکل برخورده بودم عصبی بودم شرکت ( حالا هر اسمی ک خاستین 😅) ک توی آمریکاست میخواست قرداد مون رو فسق کنه
(البته اینجا تهیونگ ی شرکت بزرگ و معروف توی کره داره )
اونقدر عصبی بودم ک هیچکس جرعت نمیکرد بیاد پیشم
ا.ت ویو :
ی نگا ب ساعت کردم ساعت 11 بود میز رو چیده بودم خودمم اماده شدم خواستم زنگ بزنم ببینم تهیونگ کی میاد ک دیدم زنگ خورد «دینگ دینگ »
رفتم درو باز کردم باصورت عصبی و خسته تهیونگ رو ب رو شدم خنده رو لبم خشک شد
ا.ت :س.. سلام
تهیونگ همینطور درو حل داد و اومد تو ......
لایک برای پارت بعد 🥲
بلند شدم رفتم دست و صورتم شستم موهام رو شونه کردم و کارای لازم رو کردم
ی صبحونه مختصر خوردم و رفتم روی کاناپه نشستم ی مینی سریال نگاه کردم و رفتم تو آشپز خونه و مشغول کارای غذا شدم
واسه ناهار خودم ی رامیون درست کردم ولی مشغول کیک این چیزا بودم اخه میخواستم تمام کارای امشب رو خودم انجام بدم
تهیونگ ویو :
امروز توی کارم ب مشکل برخورده بودم عصبی بودم شرکت ( حالا هر اسمی ک خاستین 😅) ک توی آمریکاست میخواست قرداد مون رو فسق کنه
(البته اینجا تهیونگ ی شرکت بزرگ و معروف توی کره داره )
اونقدر عصبی بودم ک هیچکس جرعت نمیکرد بیاد پیشم
ا.ت ویو :
ی نگا ب ساعت کردم ساعت 11 بود میز رو چیده بودم خودمم اماده شدم خواستم زنگ بزنم ببینم تهیونگ کی میاد ک دیدم زنگ خورد «دینگ دینگ »
رفتم درو باز کردم باصورت عصبی و خسته تهیونگ رو ب رو شدم خنده رو لبم خشک شد
ا.ت :س.. سلام
تهیونگ همینطور درو حل داد و اومد تو ......
لایک برای پارت بعد 🥲
۷۰.۵k
۱۲ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.