painful love
Part 2
Chapter 1
.
.
.
.مرسی حمایت کردین🗿🚬
..
.
.
ویوا.ت:
کم کم چشمام داشت تار میشد که یهو یه نفر که نتونستم ببینمش اومد و اونا کشت
و من دیگه هیچی نفهمیدم
.
ویو کوک:
دیدم دوتا مرد داشتن یه دختر رو بیهوش میکردن رفتم کمک
دختره و زدمشون
وقتی کارم با اونا تموم شد یه نگا
به دختره کردم
روی پاهام نشستم و موهاشو زدم پشت
گوشش اون....اون...خیلی زیبا بود
با موهای بلندی که داشت
منو از خود بی خود میکرد
براید استایل بلندش کردم
و رفتم طرف بیمارستان خودم
(کوک دکتره)
کوک:پرستارا زود باشید بیاید
کجائیدپرستارا اومدن و بردنش اتاق
و بهش سرم وصل کردن
کوک:هی پرستار حالش چطوره؟
پرستار:حالش خوبه فقط
بیهوش شده
کوک:باشه
رفت توی اتاق و کنارش نشست و شروع به کتاب خوندن کرد
ویو ا.ت:چشمامو باز کردم
دور ورمو نگاه کردم که نگاهم به یه مرد خوشتیپ که
عینک داشت افتاد(هوشششش نگاهتو از رو شوهرم وردارررر عههههه
ا.ت:اولا این فقط فیکع نه چیز دیگه دوما کوک مال آرمیاس نه تو
نویسنده:خو منم آرمیمممم😂🤰
ا.ت:حالا بت میگم
ادامه بده
نویسنده:خاب
ا.ت:سلام من کجام؟
کوک:اوه بیدار شدی
ا.ت:....
کوک:من دکترتم میتونی کوک صدام کنی
ا.ت:حتمی...ولی من اینجا چیکار میکنم؟
کوک:خب چندتا مرد مزاحم داشتن بیهوشت میکردن و شدی(وقتی برا منحرف شدن نداریم)
ا.ت:اها...اوم شما منو نجات دادید؟
کوک:بله
ا.ت:اها ممنون
.
.
.
ادامه دارددددد
لایک به ۲۰ تا برسه پارت بعدیو میزارم
Chapter 1
.
.
.
.مرسی حمایت کردین🗿🚬
..
.
.
ویوا.ت:
کم کم چشمام داشت تار میشد که یهو یه نفر که نتونستم ببینمش اومد و اونا کشت
و من دیگه هیچی نفهمیدم
.
ویو کوک:
دیدم دوتا مرد داشتن یه دختر رو بیهوش میکردن رفتم کمک
دختره و زدمشون
وقتی کارم با اونا تموم شد یه نگا
به دختره کردم
روی پاهام نشستم و موهاشو زدم پشت
گوشش اون....اون...خیلی زیبا بود
با موهای بلندی که داشت
منو از خود بی خود میکرد
براید استایل بلندش کردم
و رفتم طرف بیمارستان خودم
(کوک دکتره)
کوک:پرستارا زود باشید بیاید
کجائیدپرستارا اومدن و بردنش اتاق
و بهش سرم وصل کردن
کوک:هی پرستار حالش چطوره؟
پرستار:حالش خوبه فقط
بیهوش شده
کوک:باشه
رفت توی اتاق و کنارش نشست و شروع به کتاب خوندن کرد
ویو ا.ت:چشمامو باز کردم
دور ورمو نگاه کردم که نگاهم به یه مرد خوشتیپ که
عینک داشت افتاد(هوشششش نگاهتو از رو شوهرم وردارررر عههههه
ا.ت:اولا این فقط فیکع نه چیز دیگه دوما کوک مال آرمیاس نه تو
نویسنده:خو منم آرمیمممم😂🤰
ا.ت:حالا بت میگم
ادامه بده
نویسنده:خاب
ا.ت:سلام من کجام؟
کوک:اوه بیدار شدی
ا.ت:....
کوک:من دکترتم میتونی کوک صدام کنی
ا.ت:حتمی...ولی من اینجا چیکار میکنم؟
کوک:خب چندتا مرد مزاحم داشتن بیهوشت میکردن و شدی(وقتی برا منحرف شدن نداریم)
ا.ت:اها...اوم شما منو نجات دادید؟
کوک:بله
ا.ت:اها ممنون
.
.
.
ادامه دارددددد
لایک به ۲۰ تا برسه پارت بعدیو میزارم
۳.۴k
۰۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.