رمان زندگی جدیدم پارت 22
ویو حال
جین_
رفتم داخل پیشون
اقای تهیونگ میشه تنهای با هم حرف بزنیم
تهیونگ_ بله حتما ات بیرون منتظرم بمون
ات_ باشه بعدش ات رفت
جین_ بهش پول هارو دادم نگاه اقای تهیونگ من این پول بهت میدم ولی باید تو ات از اینجا برین
تهیونگ_ مثلا کجا بریم؟
جین_ پیش سرزمین پادشاهاا
تهیونگ_ با خنده ولی ما نمیتونیم اونجا بریم اونجا اصلن جای ما نیست
جین_ با خنده من همه چیو اوکی میکنم
تهیونگ_ ولی اخه
جین_ ولی نداره
تهیونگ_ باشه مشکلی نیست ولی من ای دادشی دارم اونم میتونه باهامون بیاد
جین_ هرکی که میخای میتونی با خودت ببری
تهیونگ_ پس حله
جین_ شب اییی چند نفری میان در خونتون اونا شماهارو میبرن
تهیونگ_ حله
جین_ بیا بگیر این پول هم برا شماست خونه خودم هم بهتون میدم
تهیونگ_ مرسی ولی میشه بپرسم چرا ما باید اونجا بریم
جین_ با وروهه زمان میفهمین
تهیونگ_ من چیز دیگ برم
جین_ صبر کن بهت 100دلار میدم تو باید تو این راه و تو سرزمین پادشاهااا حواست بهش باشه و مث ای بادگار براش باشی
تهیونگ_ چیز بله حتما
جین_
با خودم فکر کردم من نمیتونم وسط اون همه ادم که منو میشناسم حواسم به ات باشه پس گفتم بزار تهیونگ استخدام کنم حواسش بهش باشه پسر قابل اعتماد میاد
خب منم حواسم بهش میدم ولی از درو که کسی نمفهمه
جین_ بعدشم شماها مدرسه هم رفتین؟
تهیونگ_ نه تا حالا نرفتیم
جین_ خوبه پس شماها اونجا میتونین برین
تهیونگ_ مرسی واقعان
جین_ قابل شمارو نداره مین چو بادگار جین
مین چو_ بله قربان
جین_ ایشون هارو پرس خونشون
تهیونگ_ نمیخایم شماهارو زحمت بدیم خودمون میریم
جین_ نه بابا چه زحمتی
تهیونگ_ ممنون
بعد چند دقیقه رسیدن خونشون
جین_
رفتم داخل پیشون
اقای تهیونگ میشه تنهای با هم حرف بزنیم
تهیونگ_ بله حتما ات بیرون منتظرم بمون
ات_ باشه بعدش ات رفت
جین_ بهش پول هارو دادم نگاه اقای تهیونگ من این پول بهت میدم ولی باید تو ات از اینجا برین
تهیونگ_ مثلا کجا بریم؟
جین_ پیش سرزمین پادشاهاا
تهیونگ_ با خنده ولی ما نمیتونیم اونجا بریم اونجا اصلن جای ما نیست
جین_ با خنده من همه چیو اوکی میکنم
تهیونگ_ ولی اخه
جین_ ولی نداره
تهیونگ_ باشه مشکلی نیست ولی من ای دادشی دارم اونم میتونه باهامون بیاد
جین_ هرکی که میخای میتونی با خودت ببری
تهیونگ_ پس حله
جین_ شب اییی چند نفری میان در خونتون اونا شماهارو میبرن
تهیونگ_ حله
جین_ بیا بگیر این پول هم برا شماست خونه خودم هم بهتون میدم
تهیونگ_ مرسی ولی میشه بپرسم چرا ما باید اونجا بریم
جین_ با وروهه زمان میفهمین
تهیونگ_ من چیز دیگ برم
جین_ صبر کن بهت 100دلار میدم تو باید تو این راه و تو سرزمین پادشاهااا حواست بهش باشه و مث ای بادگار براش باشی
تهیونگ_ چیز بله حتما
جین_
با خودم فکر کردم من نمیتونم وسط اون همه ادم که منو میشناسم حواسم به ات باشه پس گفتم بزار تهیونگ استخدام کنم حواسش بهش باشه پسر قابل اعتماد میاد
خب منم حواسم بهش میدم ولی از درو که کسی نمفهمه
جین_ بعدشم شماها مدرسه هم رفتین؟
تهیونگ_ نه تا حالا نرفتیم
جین_ خوبه پس شماها اونجا میتونین برین
تهیونگ_ مرسی واقعان
جین_ قابل شمارو نداره مین چو بادگار جین
مین چو_ بله قربان
جین_ ایشون هارو پرس خونشون
تهیونگ_ نمیخایم شماهارو زحمت بدیم خودمون میریم
جین_ نه بابا چه زحمتی
تهیونگ_ ممنون
بعد چند دقیقه رسیدن خونشون
۵.۹k
۰۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.