(پارت۳۷)

ساعت ۱۲شب بود و پدر ا/ت از اعضا خواست که با همدیگه مسابقه بدن و هرکس برنده شد يک ظرف پر از خامه به هرکسی که دوست دارد بزند و اعضا هم قبول کردن‌.
مسابقه شروع شد،حدودا نیم ساعت از بازی میگذشت و هیچکس نباخته بود.
ا/ت توی دلش گفت:اما این غیر ممکنه حتما یه خوابه و من.....
که یکدفعه جونگ کوک برنده شد و ظرف خامه رو سمت ا/ت پرتاب کرد و ا/ت از خواب پرید!
ساعت ۶ صبح:
ا/ت:چی؟؟همش خواب بود؟؟پس تولد چی؟؟حتی هدیه هارو هم باز نکردم.
میخواست از تختش پایین بیاد که یکدفعه چیزی دید که باورش نمیشد!
جیمین:....عه صبح بخیر ا/ت...آخيش خیلی خسته بودم....چقدر زود بیدار شدی همه خوابیدن.
ا/ت:جیمین؟پس یعنی خواب نبود؟؟؟بقیه اعضا کجان؟؟؟
سوال های ا/ت خیلی زیاد بود که دوباره خوابش برد.
ساعت ۹:۱۵:
تهیونگ:دیگه داره بیدار میشه...
جونگ کوک:آره دیگه داره بیدار میشه..
جین:باید آروم حرف بزنیم...
جیهوپ:ارمیا حتی توی خواب هم خوشگلن...
نامجون:نباید مزاحمش بشیم...
شوگا:به نظرتون یکم زود بیدار نشدیم؟
جیمین:نه زود بیدار نشدیم.
تهیونگ:چرا ا/ت بیدار نمیشه حوصلمون سر رفت!
جونگ کوک:الان دیگه بلند میشه بابد منتظر بمونیم.
تهیونگ:از اینکه اینجا وایسادیم ناراحت نمیشه؟
جین:آره دوباره بیهوش نشه....
که یکدفعه ا/ت چشماش رو باز کرد.....