نقاب دار مشکی
𝙗𝙡𝙖𝙘𝙠 𝙢𝙖𝙨𝙠𝙚𝙙
(𝙋𝙖𝙧𝙩 15)
( ناگهان یهو یه مرده خیلی ترسناک که قیافشم ترسناک بود با اره برقی وارد شد و روشنش کرد و افتاد دنبال ات و سوجین و هم به جونگ کوک چسبیده بود و فقط جیغ میزد که یهو یک نفر از پاهای جونگ کوک گرفت و با سوجین دوتایی خوردن زمین و یونگی هم ترسیده بود نمیدونست باید چیکار کنه و که یه زامبی زن رفت سمتش و یونگی حالت حمله ور گرفت ولی یادش اومد که مرده گفته بود که به هیچ عنوان به بازیگران صدمه نزنید و بر همین یونگی چسبید به دیوار و چشماشو بسته بود و جیغ میزد......)
ات: ولم کنننن.... ولم کنننن..... ( جیغ).... یونگیییی کمکم کنننن.....
یونگی: ( نمیتونست کاری کنه ولی با صدای ات به خودش اومد و زامبی رو هل داد کنار و رفت سمت ات و محکم گرفتتش و بردتش سمت دیوار و سر ات رو گذاشت رو سینه خودش و بغلش کرده بود و ات هم جیغ میزد..... بعد از کلی جیغ و ترس بالاخره زامبی و کسای ترسناک رفتن و بقیه با لرز رفتن سمت کتاب ها....)
یونگی: ا... ات عجله کن.... م.. متن کتاب.... ب.. بخون....
ات: ب.... باشه.... نوشته... ک... که....
چرا از خونه فرار کردی؟..... گفته چون که اون اومد و می خواست منم مثل بقیه بکنه!!.....
سوجین: و... وا... ی.... یعنی چی....
جونگ کوک: هر چیه به.... خ... خونه اشاره کرده....
یونگی: نه به این اشاره کرده که چه کسی تو خونه بوده.....
( تایم 1 ساعت و 30 دقیقه)
سوجین: نگاه کنید بیشتر دقت میکنید انگار یک سری حروف در میاد.... الان نوشته انها مقابل دشمن جنگیدند.... دقت کنید احساس میکنم از این جمله چند تا حروف در میاد....
ات: اره راس میگی.....
جونگ کوک: ولی چی میتونه باشه اخه....
( گروه دختر و پسر ضد گلوله)
تهیونگ: خوبی؟....
امیلیا: او... اوه... اوهوم... ( لرز شدید)
جیمین: بچه ها بیاید این جمله رو ببینید.....
تو جایی نگهداری میشه که اگه ازاد بشه دیگه نمیشه کنترل کرد.....این داستان واقعیت داره!!!....
میرا: حاجی این خیلی ضایعه است..... منظورش انابل هست.....
تهیونگ: اره راس میگی..... ولی اون گفت 15 کلمه..... الان انابل به انگلیسی میشه Annabella که میشه 7 کلمه.....
امیلیا: پس اولین کلمه انابل هست..... الان 5 تا حروف دیگه هم میخوایم که کامل بشه.... دومین متن عجیب غریب چیه جیمین؟...
جیمین: نوشته که کاری کرد من از خونه ام برم بیرون..... مجبور شدم....!!
تهیونگ: این دیگه حتما به خونه اشاره داره....
میرا: بچه ها فهمیدم.... رمز میشه انابل در خانه....
امیلیا: مطمئنی؟....
میرا: اره.....
( ناگهان تا میرا رفت سمت در تا رمز رو بزنه 1 نفر با عروسک انابل از یه جا اومد داخل)
امیلیا: وای نه.... نههه..... ( جیغ)
میرا: دوباره چی میخواید.....گمشید اونور من ازتون نمیترسم..... ( یهو اون دختره همراه عروسک انابل به میرا حمله کرد و انداختش زمین و با صدای ترسناک گفت....)
ادامه اش تو کامنتا.....
(𝙋𝙖𝙧𝙩 15)
( ناگهان یهو یه مرده خیلی ترسناک که قیافشم ترسناک بود با اره برقی وارد شد و روشنش کرد و افتاد دنبال ات و سوجین و هم به جونگ کوک چسبیده بود و فقط جیغ میزد که یهو یک نفر از پاهای جونگ کوک گرفت و با سوجین دوتایی خوردن زمین و یونگی هم ترسیده بود نمیدونست باید چیکار کنه و که یه زامبی زن رفت سمتش و یونگی حالت حمله ور گرفت ولی یادش اومد که مرده گفته بود که به هیچ عنوان به بازیگران صدمه نزنید و بر همین یونگی چسبید به دیوار و چشماشو بسته بود و جیغ میزد......)
ات: ولم کنننن.... ولم کنننن..... ( جیغ).... یونگیییی کمکم کنننن.....
یونگی: ( نمیتونست کاری کنه ولی با صدای ات به خودش اومد و زامبی رو هل داد کنار و رفت سمت ات و محکم گرفتتش و بردتش سمت دیوار و سر ات رو گذاشت رو سینه خودش و بغلش کرده بود و ات هم جیغ میزد..... بعد از کلی جیغ و ترس بالاخره زامبی و کسای ترسناک رفتن و بقیه با لرز رفتن سمت کتاب ها....)
یونگی: ا... ات عجله کن.... م.. متن کتاب.... ب.. بخون....
ات: ب.... باشه.... نوشته... ک... که....
چرا از خونه فرار کردی؟..... گفته چون که اون اومد و می خواست منم مثل بقیه بکنه!!.....
سوجین: و... وا... ی.... یعنی چی....
جونگ کوک: هر چیه به.... خ... خونه اشاره کرده....
یونگی: نه به این اشاره کرده که چه کسی تو خونه بوده.....
( تایم 1 ساعت و 30 دقیقه)
سوجین: نگاه کنید بیشتر دقت میکنید انگار یک سری حروف در میاد.... الان نوشته انها مقابل دشمن جنگیدند.... دقت کنید احساس میکنم از این جمله چند تا حروف در میاد....
ات: اره راس میگی.....
جونگ کوک: ولی چی میتونه باشه اخه....
( گروه دختر و پسر ضد گلوله)
تهیونگ: خوبی؟....
امیلیا: او... اوه... اوهوم... ( لرز شدید)
جیمین: بچه ها بیاید این جمله رو ببینید.....
تو جایی نگهداری میشه که اگه ازاد بشه دیگه نمیشه کنترل کرد.....این داستان واقعیت داره!!!....
میرا: حاجی این خیلی ضایعه است..... منظورش انابل هست.....
تهیونگ: اره راس میگی..... ولی اون گفت 15 کلمه..... الان انابل به انگلیسی میشه Annabella که میشه 7 کلمه.....
امیلیا: پس اولین کلمه انابل هست..... الان 5 تا حروف دیگه هم میخوایم که کامل بشه.... دومین متن عجیب غریب چیه جیمین؟...
جیمین: نوشته که کاری کرد من از خونه ام برم بیرون..... مجبور شدم....!!
تهیونگ: این دیگه حتما به خونه اشاره داره....
میرا: بچه ها فهمیدم.... رمز میشه انابل در خانه....
امیلیا: مطمئنی؟....
میرا: اره.....
( ناگهان تا میرا رفت سمت در تا رمز رو بزنه 1 نفر با عروسک انابل از یه جا اومد داخل)
امیلیا: وای نه.... نههه..... ( جیغ)
میرا: دوباره چی میخواید.....گمشید اونور من ازتون نمیترسم..... ( یهو اون دختره همراه عروسک انابل به میرا حمله کرد و انداختش زمین و با صدای ترسناک گفت....)
ادامه اش تو کامنتا.....
۶.۹k
۱۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.