پارت ۲۵
ویو ته
بعد گرفتن داروهای رفتیم سوار ماشین شدیم و رفتیم خونه و من کوک رو بغل کردم بردم روی تخت خوابوندمش بعد رفتم تا براش سوپ درست کنم داشتم سوپ رو درست میکردم که یه دست دور کمرم حلقه شود.
کوک: چیکار میکنی ددی؟«با صدای گرفته»
ته: دارم برات سوپ درست میکنم،چرا اومدی پایین؟«بر میکرد سمت کوک.»
کوک: خسته شده بودم آنقدر رو تخت خوابیدم.
ویو نویسنده
ته کوک رو نیزار روی اپن و دوتا دستش رو میزاره کنار کوک و به کوک نزدیک میشه و رو لباش یه بوسه عمیق میزنه بعد ازش جدا میشه.
ته: هنوزم لبات خوش مزه ست.«خند.»
«ادمین:من سر این جمله ته آب شودم.»
کوک: نکن دیگه خجالت میکشم.«سرش رو میندازه پایین»
ته: برای چی باید خجالت بکشی؟«سر کوک میاره بالا.»
کوک: چون..... ۷ سال اختلاف سن داریم .
ته: به درک که من ازت بزرگترم ، تو بیبی منی منم ددی تو فهمیدی؟
کوک: اره.«پچه گونه و کیوت.»
ته: آفرین پسر خوب.«سر کوک رو ناز میکنه.»
ویو ته
داشتم با کوک حرف میزدم که .......
ادامه دارد............
بچه ها ببخشید که دیر گذاشتم یه چند روز مریض بودم برای همین نزاشتم.
بعد گرفتن داروهای رفتیم سوار ماشین شدیم و رفتیم خونه و من کوک رو بغل کردم بردم روی تخت خوابوندمش بعد رفتم تا براش سوپ درست کنم داشتم سوپ رو درست میکردم که یه دست دور کمرم حلقه شود.
کوک: چیکار میکنی ددی؟«با صدای گرفته»
ته: دارم برات سوپ درست میکنم،چرا اومدی پایین؟«بر میکرد سمت کوک.»
کوک: خسته شده بودم آنقدر رو تخت خوابیدم.
ویو نویسنده
ته کوک رو نیزار روی اپن و دوتا دستش رو میزاره کنار کوک و به کوک نزدیک میشه و رو لباش یه بوسه عمیق میزنه بعد ازش جدا میشه.
ته: هنوزم لبات خوش مزه ست.«خند.»
«ادمین:من سر این جمله ته آب شودم.»
کوک: نکن دیگه خجالت میکشم.«سرش رو میندازه پایین»
ته: برای چی باید خجالت بکشی؟«سر کوک میاره بالا.»
کوک: چون..... ۷ سال اختلاف سن داریم .
ته: به درک که من ازت بزرگترم ، تو بیبی منی منم ددی تو فهمیدی؟
کوک: اره.«پچه گونه و کیوت.»
ته: آفرین پسر خوب.«سر کوک رو ناز میکنه.»
ویو ته
داشتم با کوک حرف میزدم که .......
ادامه دارد............
بچه ها ببخشید که دیر گذاشتم یه چند روز مریض بودم برای همین نزاشتم.
۸.۱k
۱۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.