برادران کیوسکه پارت ۱۲
منو میوا هم برگشتیم
یکی از بچه های مدرسه که "مثلا" پنهانی ازمون متنفر بود بود
می: عوا سلام خوبین ؟
اوچیرو هم به من نگاه کرد و گف
اوچی:یوکی میدونه تو با دخترا میگردی ؟
اخه فوضوللل به تو چه
یو: یو..یوکی؟ یوکی کیه میوا؟؟ اصلا اینا کین؟
اما تا می میخواست جواب بده اینو گف
اینو: یه احمق اسکلیه برو دعا کن هیچ وقت باهاش اشنا نشی
می هم سریع یدوه زد تو گوشش منم در این حالت داشتم سعی میکردم نخندم اخر پشتم رو بهشون کردم و اروم خندیدم
یو: می نمیای بریم ؟
می هم به اونا چشم غره رف و اومد و رفتیم تو
(خب جشواره ازین قراره ک اول زوج ها خریدشون رو میکنن و بعد مدیر جشنواره اونا رو از هم جدا میکنه و با ی نفر رندم هم گروه میشن و ی چالشی رو انجام میدن )
من و می رفتیم و خریدمون رو کردیم و منتظر موندیم تا همگروهیمون رو بهمون معرفی کنن
اقاهی که میگف همگروهیمون کجاس اومد و کاغذ رو داد و بدون هیچ حرفی رفت ....
-----------------------------------------------
یکی از بچه های مدرسه که "مثلا" پنهانی ازمون متنفر بود بود
می: عوا سلام خوبین ؟
اوچیرو هم به من نگاه کرد و گف
اوچی:یوکی میدونه تو با دخترا میگردی ؟
اخه فوضوللل به تو چه
یو: یو..یوکی؟ یوکی کیه میوا؟؟ اصلا اینا کین؟
اما تا می میخواست جواب بده اینو گف
اینو: یه احمق اسکلیه برو دعا کن هیچ وقت باهاش اشنا نشی
می هم سریع یدوه زد تو گوشش منم در این حالت داشتم سعی میکردم نخندم اخر پشتم رو بهشون کردم و اروم خندیدم
یو: می نمیای بریم ؟
می هم به اونا چشم غره رف و اومد و رفتیم تو
(خب جشواره ازین قراره ک اول زوج ها خریدشون رو میکنن و بعد مدیر جشنواره اونا رو از هم جدا میکنه و با ی نفر رندم هم گروه میشن و ی چالشی رو انجام میدن )
من و می رفتیم و خریدمون رو کردیم و منتظر موندیم تا همگروهیمون رو بهمون معرفی کنن
اقاهی که میگف همگروهیمون کجاس اومد و کاغذ رو داد و بدون هیچ حرفی رفت ....
-----------------------------------------------
۳.۱k
۱۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.