ازدواج قرار دادی ۹
ات:
بله یه جورایی
خجالت می کشم و معذبم ولی شما کار خودتون
رو بکنید حتما گرمتونه که این کار رو کردید،
با اجازه تون من دیگه جارو میزنم
راوی:
و بعد ات جارو رو روشن کرد و شروع کرد اتاق جیمین رو جارو زدن که یدفعه دست ات خورد
به یکی از قاب عکس های جیمین و قاب عکس افتاد
زمین و شکست
ویو ات:
وقتی فهمیدم چه غلطی کردم به جیمین نگاه کردم
کارد میزدی خونش در نمی یومد نمی دونستم که باید چیکار کنم اون یه مافیا بود و می تونست منو
به خاطر این کارم بکشه میدونستم که دیگه
کارم تمومه ولی شیشه ها رو دادم کنار و عکس رو سالم در آوردم و گذاشتم روی همون میز،عکسه بچگی جیمین بود که یه خانمه رو بغل کرده بود
رو به جیمین شدم و تعظیم کوتاهی کردم و گفتم:
جبل چوساهامنیدا (واقعا متاسفم )
#جیمین
#فیک
این داستان ادامه دارد...💜
بله یه جورایی
خجالت می کشم و معذبم ولی شما کار خودتون
رو بکنید حتما گرمتونه که این کار رو کردید،
با اجازه تون من دیگه جارو میزنم
راوی:
و بعد ات جارو رو روشن کرد و شروع کرد اتاق جیمین رو جارو زدن که یدفعه دست ات خورد
به یکی از قاب عکس های جیمین و قاب عکس افتاد
زمین و شکست
ویو ات:
وقتی فهمیدم چه غلطی کردم به جیمین نگاه کردم
کارد میزدی خونش در نمی یومد نمی دونستم که باید چیکار کنم اون یه مافیا بود و می تونست منو
به خاطر این کارم بکشه میدونستم که دیگه
کارم تمومه ولی شیشه ها رو دادم کنار و عکس رو سالم در آوردم و گذاشتم روی همون میز،عکسه بچگی جیمین بود که یه خانمه رو بغل کرده بود
رو به جیمین شدم و تعظیم کوتاهی کردم و گفتم:
جبل چوساهامنیدا (واقعا متاسفم )
#جیمین
#فیک
این داستان ادامه دارد...💜
۴.۴k
۳۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.