*سوکاکی تازه از فرانسه به ژاپن پیش برادرش کیگو اومده و با
*سوکاکی تازه از فرانسه به ژاپن پیش برادرش کیگو اومده و با پارتی کیگو رفت U.A*
کیگو: اهههه، اره دقیقا همونو میخوامم*تو خواب داره حرف میزنه و نـــــــ*ــــاله میکنه*
*سوکاکی با لگد کیگو رو از تخت انداخت پایین و کیگو مث جن زده ها بلند میشه*
کیگو: هوی چه مرگته خروس جنگی، تازه خابم به جاهای خوب رسیده بود
سوکاکی: اها ببخشید موقع اهم اهم مزاحم شد
کیگو: بزغاله تو از کجا میدونی من داشتم چی خواب میدیدم؟
سوکاکی: معذرت میخوامااااا ناله هاتون تو کل اتاق پیچیده بود و متاسفانه من نتونستم بخوام
*سوکاکی پتو روی کله اش میکشه تا بخوابه*
کیگو: احتمالا تو نباید بری مدرسه؟؟
سوکاکی: خنگ پرکنده امروز شنبه اس، تعطیله
کیگو: فعلا که خنگ شمایی خانوم، امروز یکشنبه اس و تا جایی که من خبر دارم، کلاسای U.A ساعت هشت شروع میشه
*سوکاکی یه نگاهی به ساعت کرد و ساعت ۷:۴۵ دقیقه بود سوکاکی نمیدونست چه جوری بلند شد و رفت لباس فرم و ایناش رو پوشید و رفت کفشاش رو بپوشید و خواست بره بیرون که کیگو یه لقمه براش پرت کرد*
کیگو: هوی فنچ اینو بخور غش نکنی
سوکاکی: ممنون اونی-چان بای
*و سوکاکی رفت بیرون و بال هاش رو باز کرد بال هاش خاکستری هستن و با هر بال اش میتونه یه اتیش درست کنه،اتش خاکستری رنگ مایل به سفید، قدرت اتش بال هاش یکم بیشتر از اتش های معمولیه، و میتونه بال هاش رو کاملا جمع کنه، انگار اصلا از اول بال نداشته، سوکاکی تا دم در U.A پرواز ث دم در فرود اومد،دید در U.A بازه نفس عمیقی کشید و رفت تو که یهو پاش به یه چیز زرد خورد و الان بود با صورت بیاد زمین که تعادلش رو بال هاش حفظ کرد دید اون چیز زرد دوتا چشمم داره و وقتی بیشتر دقت کرد دید اون ایزاوا سنسی هست*
سوکاکی: ببخشید سنسی
ایزاوا: باشه، دفعه بدی جلو پات رو نگاه کن، بچه
*سوکاکی سری تکان داد و رفت و رفت داخل و کلاسش A1 بود و وقتی رسید سنسی اون کلاس ایزاوا سنسی بود و جلو در وایساد و بال هاش را جمع کرد و موهاش رو مرتب کرد،*
سوکاکی: بزن بریم
*و درو باز کرد*
💥پایان پارت 1💥
ادمین: خوب شده؟ نظرتون؟؟ شرط پارت بعد سه لایکه
کیگو: اهههه، اره دقیقا همونو میخوامم*تو خواب داره حرف میزنه و نـــــــ*ــــاله میکنه*
*سوکاکی با لگد کیگو رو از تخت انداخت پایین و کیگو مث جن زده ها بلند میشه*
کیگو: هوی چه مرگته خروس جنگی، تازه خابم به جاهای خوب رسیده بود
سوکاکی: اها ببخشید موقع اهم اهم مزاحم شد
کیگو: بزغاله تو از کجا میدونی من داشتم چی خواب میدیدم؟
سوکاکی: معذرت میخوامااااا ناله هاتون تو کل اتاق پیچیده بود و متاسفانه من نتونستم بخوام
*سوکاکی پتو روی کله اش میکشه تا بخوابه*
کیگو: احتمالا تو نباید بری مدرسه؟؟
سوکاکی: خنگ پرکنده امروز شنبه اس، تعطیله
کیگو: فعلا که خنگ شمایی خانوم، امروز یکشنبه اس و تا جایی که من خبر دارم، کلاسای U.A ساعت هشت شروع میشه
*سوکاکی یه نگاهی به ساعت کرد و ساعت ۷:۴۵ دقیقه بود سوکاکی نمیدونست چه جوری بلند شد و رفت لباس فرم و ایناش رو پوشید و رفت کفشاش رو بپوشید و خواست بره بیرون که کیگو یه لقمه براش پرت کرد*
کیگو: هوی فنچ اینو بخور غش نکنی
سوکاکی: ممنون اونی-چان بای
*و سوکاکی رفت بیرون و بال هاش رو باز کرد بال هاش خاکستری هستن و با هر بال اش میتونه یه اتیش درست کنه،اتش خاکستری رنگ مایل به سفید، قدرت اتش بال هاش یکم بیشتر از اتش های معمولیه، و میتونه بال هاش رو کاملا جمع کنه، انگار اصلا از اول بال نداشته، سوکاکی تا دم در U.A پرواز ث دم در فرود اومد،دید در U.A بازه نفس عمیقی کشید و رفت تو که یهو پاش به یه چیز زرد خورد و الان بود با صورت بیاد زمین که تعادلش رو بال هاش حفظ کرد دید اون چیز زرد دوتا چشمم داره و وقتی بیشتر دقت کرد دید اون ایزاوا سنسی هست*
سوکاکی: ببخشید سنسی
ایزاوا: باشه، دفعه بدی جلو پات رو نگاه کن، بچه
*سوکاکی سری تکان داد و رفت و رفت داخل و کلاسش A1 بود و وقتی رسید سنسی اون کلاس ایزاوا سنسی بود و جلو در وایساد و بال هاش را جمع کرد و موهاش رو مرتب کرد،*
سوکاکی: بزن بریم
*و درو باز کرد*
💥پایان پارت 1💥
ادمین: خوب شده؟ نظرتون؟؟ شرط پارت بعد سه لایکه
۴.۸k
۲۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.