ترسناک ترین مافیا PART 9
دلیل اینکه این پا رت وبا اینکه شرطا رسیده بود دیر گداشتم این بود که مریض بودم
و حتی الانم حالم بده ولی خوب گداشتمش 😥
اصلنم ذهنم نمیکشه به خدا هنگ کردم🤯😂
خوب بریم پارت جدید و شروع کنیم
در باز شدو یه زن که کت و دامن پوشیده بود وارد شد ا/ت تعجب کرد اخه تا حالا اون زن و ندیده بود و به نطر میومد که خیلی ادم بد اخلاق و ادم سردی باشه
ا/ت شما کی هستید با حق حق اخه داشت گریه می کرد
علامته زنه =
= من ادل هستم رعیس خدمتکار های این خونه و خیلی وقته که اینجا کار میکنم
(با لحن سرد )
فقط اومدم که لباس بهت بدم بگم که بهتره خیلی رو اعصاب ارباب رانری وگرنه خیلی راحت میمیری
(با اخم )
ا/ت
هم باهوش خانوم اینو که خودمم میدونم
(اروم با خودش گفت )
= چیزی گفتی با عصبانیت
ا/ت امم نه
فلش بک
ادل رعیس خدمتکارای اون خونست و ا بچگی مراقب ج/ک بوده و زنه خیلی بد اخلاق و سردی و البته خیلی زرنگ و وقتی ج/ک بچه بوده
پرستارشم بوده و الان نزدیک 30 سال برای خانواده ج/ک کار میکنه و یه جورایی برای ج/ک خیلی عزیزه
پایان فلش بک
ههمم زود باش لباستو بپوش و بخواب دیگه هم پرو بازی در نیار فهمیدی
ا/ت تو دیگه وسط بدبدختی من چی میگی زنیکه هممم باشه
ا/ت
با لحن مظلومانه
میگم چیزی ندارید که من بخورم دلم خوب بشه اخه خیلی دلم و بدنم درد میکنه ....
=
نه
باعصبانیت
بعدشم رفت بیرون و در و محکم بست
ات
با بغض چرا همه تو این خونه یه جوری ان اخه مگه گناه من چیه مگه من چیکار کردم که اون عوضی منظورش ج/ک
منو نیاد بکشید منطوری ندارم 😂
انقدر از من بدش میاد و منو ادیت میکنه من حتی یه بارم تو عمرم ندیدمش
اصلا کلا همه ی زندگیم همینه همش همه اذیتم میکنن
بعدشم ا/ت باز زد زیر گریه وا اروم اروم زیر پتو گریه می کرد
که خوابش برد
ج/ک داشت توی راه رو راه می رفت
که در و اروم باز کرد و دید که ا.ت خوابه
ج/ک
اروم گفت
هه اره الان تا میتونی راحت بگیر بخواب چون بعدا همین یه ذره خوابم ازت می گیرم
پرش زمانی
صبح شد ا/ت از خواب بیدار شد دید داره چشماش میسوزه اخه از بس گریه کرده بود تازه هنوز لباسم تنش نبود
پس پا شد لباس تنش کرد
لباس نبود که یه پیراهن سفید اسپرت ساده بود که تا بالای زانو هاش میومد
.....ونو پوشید و درو باز کرد و از اتاق اومد پاین رسد به پله ها داشت اروم از پله میومد پاییین که
شرطا
هر موقع فالورام 78 تا شد و
10 تا لایک خورد و 10 تا کامنت گداشته شد میزارم پارت بعدو
به احتمال زیاد تو پارت 10 یا 11 یه اتفاق با حال داشته باشیم
و حتی الانم حالم بده ولی خوب گداشتمش 😥
اصلنم ذهنم نمیکشه به خدا هنگ کردم🤯😂
خوب بریم پارت جدید و شروع کنیم
در باز شدو یه زن که کت و دامن پوشیده بود وارد شد ا/ت تعجب کرد اخه تا حالا اون زن و ندیده بود و به نطر میومد که خیلی ادم بد اخلاق و ادم سردی باشه
ا/ت شما کی هستید با حق حق اخه داشت گریه می کرد
علامته زنه =
= من ادل هستم رعیس خدمتکار های این خونه و خیلی وقته که اینجا کار میکنم
(با لحن سرد )
فقط اومدم که لباس بهت بدم بگم که بهتره خیلی رو اعصاب ارباب رانری وگرنه خیلی راحت میمیری
(با اخم )
ا/ت
هم باهوش خانوم اینو که خودمم میدونم
(اروم با خودش گفت )
= چیزی گفتی با عصبانیت
ا/ت امم نه
فلش بک
ادل رعیس خدمتکارای اون خونست و ا بچگی مراقب ج/ک بوده و زنه خیلی بد اخلاق و سردی و البته خیلی زرنگ و وقتی ج/ک بچه بوده
پرستارشم بوده و الان نزدیک 30 سال برای خانواده ج/ک کار میکنه و یه جورایی برای ج/ک خیلی عزیزه
پایان فلش بک
ههمم زود باش لباستو بپوش و بخواب دیگه هم پرو بازی در نیار فهمیدی
ا/ت تو دیگه وسط بدبدختی من چی میگی زنیکه هممم باشه
ا/ت
با لحن مظلومانه
میگم چیزی ندارید که من بخورم دلم خوب بشه اخه خیلی دلم و بدنم درد میکنه ....
=
نه
باعصبانیت
بعدشم رفت بیرون و در و محکم بست
ات
با بغض چرا همه تو این خونه یه جوری ان اخه مگه گناه من چیه مگه من چیکار کردم که اون عوضی منظورش ج/ک
منو نیاد بکشید منطوری ندارم 😂
انقدر از من بدش میاد و منو ادیت میکنه من حتی یه بارم تو عمرم ندیدمش
اصلا کلا همه ی زندگیم همینه همش همه اذیتم میکنن
بعدشم ا/ت باز زد زیر گریه وا اروم اروم زیر پتو گریه می کرد
که خوابش برد
ج/ک داشت توی راه رو راه می رفت
که در و اروم باز کرد و دید که ا.ت خوابه
ج/ک
اروم گفت
هه اره الان تا میتونی راحت بگیر بخواب چون بعدا همین یه ذره خوابم ازت می گیرم
پرش زمانی
صبح شد ا/ت از خواب بیدار شد دید داره چشماش میسوزه اخه از بس گریه کرده بود تازه هنوز لباسم تنش نبود
پس پا شد لباس تنش کرد
لباس نبود که یه پیراهن سفید اسپرت ساده بود که تا بالای زانو هاش میومد
.....ونو پوشید و درو باز کرد و از اتاق اومد پاین رسد به پله ها داشت اروم از پله میومد پاییین که
شرطا
هر موقع فالورام 78 تا شد و
10 تا لایک خورد و 10 تا کامنت گداشته شد میزارم پارت بعدو
به احتمال زیاد تو پارت 10 یا 11 یه اتفاق با حال داشته باشیم
۱۲.۴k
۲۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.