Part8:

Part8:
ویو ات:
هنوزم خیلی اعصابم خورده و دلم میخواد که بمیرم
اههه این چه دانشگاهیه آخه هرکی هرکار که دلش بخواد انجام میده اوففففف
آت:همینجوری داشتم با خودم از میزدم که لونا و یونا اومدن پیشم ولی خیلی نگران بودن
لونا:آت می‌دونی چیشده از یکی از بچه های سال اخری ها شنیدم که گفت اون دوتا پسری که خیلی پولدارن(منظورش جونگ کوک و تهیونگه) اونا بزرگترین و خطرناک ترین مافیای کره ان بدبخت شدیم دختر حالا میخوایی چیکار کنی (با دستپاچگی و نگرانی)
یونا:راست میگه دختر میخوایی چیکار کنی(با نگرانی)
آت:واقعا(با تعجب)خب به چپم که اونا مافیان اصلا به من چه ه کوهی دلشون میخواد بخورن مگه مملکت صاحب نداره
یونا:آت معلوم هست داری چی میگی اگه اونا تورو بکشن چی دختره ی خرر(با نگرانی)
لونا:راست میگه دختر میخوایی چیکار کنی یکم فکرتو به کار بنداز دختر
آت:راستی میگی حالا که دارم فکر میکنم دارین راست میگین خب چیکار کنم من من که نمیدونستم
یونا: الان که می‌دونی لطفاااا دیگه دورو برش نباش آنقدر عصبیش نکن بدبخت می‌کشتت اون
آت: باشه باشه شماها نگران نباشین یه کاریش میکنم
حالا بیایین بریم کافه یه چیزی بخوریم
لونا:اوفففف
اینم پارت 8 لایک و حمایت کنید ♥️