"دوروی یک سکه"
"دوروی یک سکه"
Part16
/از زبان نورا/
وارد سالن هتل شدم که یک پسر خوشتیپ نشسته بود مریم دوستم با سرعت امد طرفم
مریم: نورا این پسره باتو کار داره همین الان امده
نورا: ع داداش سارا
مریم: برو من براتون چای میارم
نورا:اوک
اروم اروم به طرف پسره رفتم طرفش سرش تو گوشیش بود و کلا حواسش نبود با صدای ارومی
نورا: سلام
پسره صدامو که شنید بلند شد
ارشیا(این همون ناصر اسمشو عوض کردم)
ارشیا: سلام نورا خانوم؟
نورا:بله من نورام شما داداش سارا هستید؟
ارشیا:بله
نشستم که ارشیا هم نشست همون موقع مریم هم چای اوردید و رفت
نورا:حتما نامه منو خوندید که بهم زنگ زدین
ارشیا:اره منشیم نامه رو بهم داد و امدم درمورد همین موضوع باهاتون حرف بزنم
نورا:سارا پیداشده؟
ارشیا:نه یعنی شما از این قضیه دست بکشید و دخالت نکنید
نورا:یعنی چی؟
ارشیا:یعنی اینکه سارا پیدا میشه یعنی خودش میاد شما نه به پلیس بگید نه به هیچکس دیگه فراموش کنید
یکمی از چایشو خورد که اخم هام رفت توهم یعنی چی من چقدر استرس کشیدم خودم کم گرفتاری داشتم
نورا:اقا محترم من از کارم زندگیم گذشتم رفتم به ادرسی که سارا داد بماند که چقدر پول تاکسی دادم تو بارون خیس شدم بعد از اونجا یک تاکسی گرفتم امدم شرکت شما که ماشالله شرکتتون بالاشهره از اینجا تا اونجا خداتومن پول دادم بعدش منت اون منشی لوس نچسبتون کشیدم که من تاحالا التماس هیچکس نکرده بودم حالا امدین بربر منو نگاه میکنید که من این قضیه رو فراموش کنم؟(باکمی داد)
پسره انگار نه انگار اخم به ابروش نیومد
ارشیا:من برای خودتون میگم که دخالت نکنید چون تا فردا پس فردا سارا پیدا میشه
نورا:از اولم نباید دخالت میکردم
بلند شدم که راه بیوفتم پسره هم بلند شد
ارشیا:نورا خانوم چقدر میگیرین که دور سارا رو خط بکشید؟
اینو که گفت انگار منو اتیش زد رگ هام گردنم زده بود بیرون و از عصبانیت دست هامو مشت کرده بودم
ببخشید نبودم شرایطم یک جوری بود که نمتونستم بنویسم معذرت
Part16
/از زبان نورا/
وارد سالن هتل شدم که یک پسر خوشتیپ نشسته بود مریم دوستم با سرعت امد طرفم
مریم: نورا این پسره باتو کار داره همین الان امده
نورا: ع داداش سارا
مریم: برو من براتون چای میارم
نورا:اوک
اروم اروم به طرف پسره رفتم طرفش سرش تو گوشیش بود و کلا حواسش نبود با صدای ارومی
نورا: سلام
پسره صدامو که شنید بلند شد
ارشیا(این همون ناصر اسمشو عوض کردم)
ارشیا: سلام نورا خانوم؟
نورا:بله من نورام شما داداش سارا هستید؟
ارشیا:بله
نشستم که ارشیا هم نشست همون موقع مریم هم چای اوردید و رفت
نورا:حتما نامه منو خوندید که بهم زنگ زدین
ارشیا:اره منشیم نامه رو بهم داد و امدم درمورد همین موضوع باهاتون حرف بزنم
نورا:سارا پیداشده؟
ارشیا:نه یعنی شما از این قضیه دست بکشید و دخالت نکنید
نورا:یعنی چی؟
ارشیا:یعنی اینکه سارا پیدا میشه یعنی خودش میاد شما نه به پلیس بگید نه به هیچکس دیگه فراموش کنید
یکمی از چایشو خورد که اخم هام رفت توهم یعنی چی من چقدر استرس کشیدم خودم کم گرفتاری داشتم
نورا:اقا محترم من از کارم زندگیم گذشتم رفتم به ادرسی که سارا داد بماند که چقدر پول تاکسی دادم تو بارون خیس شدم بعد از اونجا یک تاکسی گرفتم امدم شرکت شما که ماشالله شرکتتون بالاشهره از اینجا تا اونجا خداتومن پول دادم بعدش منت اون منشی لوس نچسبتون کشیدم که من تاحالا التماس هیچکس نکرده بودم حالا امدین بربر منو نگاه میکنید که من این قضیه رو فراموش کنم؟(باکمی داد)
پسره انگار نه انگار اخم به ابروش نیومد
ارشیا:من برای خودتون میگم که دخالت نکنید چون تا فردا پس فردا سارا پیدا میشه
نورا:از اولم نباید دخالت میکردم
بلند شدم که راه بیوفتم پسره هم بلند شد
ارشیا:نورا خانوم چقدر میگیرین که دور سارا رو خط بکشید؟
اینو که گفت انگار منو اتیش زد رگ هام گردنم زده بود بیرون و از عصبانیت دست هامو مشت کرده بودم
ببخشید نبودم شرایطم یک جوری بود که نمتونستم بنویسم معذرت
۱.۰k
۲۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.