/ببخشید/
پارت2 ❤
#بنگچان
_ فقط میخوام تورو مال خودم کنم.
چی؟
_ هیچی فعلا اینجا میمونی و فرار نمیکنی.
ب
چان به سمت در رفت.
یاااا چرا من رو اینجا نگه داش....
که درو بست و قفل کرد.
ای خدا چرا این بلا ها سر من میاد.
رو تخت دراز کشید و چشمامو بستم و خوابم برد.
صبح:
با احساس کردن چیزی دور کمرم چشمامو باز کردم دیدم دستای یک نفر دورم حلقه شده.
جیغ بنفشی زدم و سریع از رو تخت اومدم پایین.
دیدم اون چان بود ولی....ولی بالاتنش لخته.
گیج از خواب بیدار شد.
_ چرا جیغ میزنی سر صبحی.
تو اینجا چیکار میکنی؟ چرا لختی؟
_ نمیتونم کنار دوست دخترم بخوابم؟
من دوست دختر تو نیستم.
_ بهت یک ماه وقت میدم تا عاشقم شی مگر نه...
منو میکشی؟
_نه
پس چی؟
_ تو رو بزور مال خودم میکنم.
هه نمیتونی.
_ خواهیم دید.
چان از روی تخت بلند شد و یک تیشرت از توی کمد برداشت و پوشید.
وایسا
_چی شده.
اینجا اون اتاق دیشبی نیست.
_خب؟
اینجا اتاق توعه؟
_اره.
کی منو آورده اینجا؟
_من.
اون وقت چرا.
_ چون نمیخوام دوست دخترم ازم دور باشه.
من دوست دخترت نیستم.
_ میخوای ثابت کنم تو مال منی؟
ثابت کن ببینم.
میدونستم نمیتونه ثابت کنه که به طرفم اومد و با یک دستش منو به خودش چسبوند و با دست دیگش صورتمو گرفت و لباشو روی لبام قرار داد.
#بنگچان
_ فقط میخوام تورو مال خودم کنم.
چی؟
_ هیچی فعلا اینجا میمونی و فرار نمیکنی.
ب
چان به سمت در رفت.
یاااا چرا من رو اینجا نگه داش....
که درو بست و قفل کرد.
ای خدا چرا این بلا ها سر من میاد.
رو تخت دراز کشید و چشمامو بستم و خوابم برد.
صبح:
با احساس کردن چیزی دور کمرم چشمامو باز کردم دیدم دستای یک نفر دورم حلقه شده.
جیغ بنفشی زدم و سریع از رو تخت اومدم پایین.
دیدم اون چان بود ولی....ولی بالاتنش لخته.
گیج از خواب بیدار شد.
_ چرا جیغ میزنی سر صبحی.
تو اینجا چیکار میکنی؟ چرا لختی؟
_ نمیتونم کنار دوست دخترم بخوابم؟
من دوست دختر تو نیستم.
_ بهت یک ماه وقت میدم تا عاشقم شی مگر نه...
منو میکشی؟
_نه
پس چی؟
_ تو رو بزور مال خودم میکنم.
هه نمیتونی.
_ خواهیم دید.
چان از روی تخت بلند شد و یک تیشرت از توی کمد برداشت و پوشید.
وایسا
_چی شده.
اینجا اون اتاق دیشبی نیست.
_خب؟
اینجا اتاق توعه؟
_اره.
کی منو آورده اینجا؟
_من.
اون وقت چرا.
_ چون نمیخوام دوست دخترم ازم دور باشه.
من دوست دخترت نیستم.
_ میخوای ثابت کنم تو مال منی؟
ثابت کن ببینم.
میدونستم نمیتونه ثابت کنه که به طرفم اومد و با یک دستش منو به خودش چسبوند و با دست دیگش صورتمو گرفت و لباشو روی لبام قرار داد.
۳.۳k
۲۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.