فقط برای تو P31
_یونا... عزیزم
+برو پیشش آنیل بخواب.....لازم نیست بیای اینجا(سرد)
_هی من شوهرتم!
+اگه اینجوری میخوای باشی نباشی بهتره(بغض)
_ببخشید یونا....خیلی زیاده روی کردم....
دلت درد میکنه؟
+مهم نیست برو بیرون....
_رفتم از پشت بغلش کردم و کیسه آب گرم و برداشتم و خودم شروع به ماساژ دادنش کردم...
+به من دست نزن...(بغض)
_یونا..یعنی چی؟
+یعنی همونکاری که پایین انجام دادی...
_یونا....ببخشید...
+میدونی چقدر ناراحتم کردی....انگار من وجود نداشتم...فقط داشتی با اون دختره حرف میزدی...تازه به من گفتی خودت برو(گریه..)
_ببخشید عزیزم...حواسم نبود اصلا...اصلا بیا بریم پایین فقط کنار خودت میشینم و با خودت حرف میزنم..هوم؟
+ته..
_جان دلم..
+میخوام بخوابم....میشه بغلم کنی؟..
_با کمال میل فرشته من...
+و اینکه...دیگه حق نداری. باهاش گرم بگیری...
_قول میدم.....ماساژت بدم؟
+اوهوم...
همینطور که ته داشت ماساژم میداد به خواب رفتم...
نصف شب چشمامو باز کردم که ساعت ۳ و نیم رو دیدم...ته نبود...تشنم شده بود...
از پله ها رفتم پایین که دیدم آنیل ته و بغل کرده و تهیونگ هم داره هولش میده و میگه
_ حق نداری اینکارو بکنی...
&ولی من دوستت دارم...
_من نه...من خودم زن دارم...چرا باید تورو دوست داشته باشم(عصبی)
اروم از پله ها رفتم پایین که دیدنم...
_...یونا
+میدونم(لبخند)
رفتم یه لیوان آب خوردم و دست ته رو گرفتم و رفتیم بالا....
آروم در و باز کردم و رفتیم تو....
رفتیم رو تخت دراز کشیدیم که رو کردم سمت ته...
+تهیونگا....
اونم برگشت سمتم ...
_بله...
+ناراحت نباش... و زود خودمو تو بغلش جا کردم و شب بخیر گفتم...
_هی هی ..پرو شدیا😂
+(میخنده)رمان#تهیونگ#جونگ_کوک#بی_تی_اس#کیدراما#کی_پاپ#کیپاپ#تهکوک#فیک#جیمین#نامجون#جی_هوپ#شوگا#جین
+برو پیشش آنیل بخواب.....لازم نیست بیای اینجا(سرد)
_هی من شوهرتم!
+اگه اینجوری میخوای باشی نباشی بهتره(بغض)
_ببخشید یونا....خیلی زیاده روی کردم....
دلت درد میکنه؟
+مهم نیست برو بیرون....
_رفتم از پشت بغلش کردم و کیسه آب گرم و برداشتم و خودم شروع به ماساژ دادنش کردم...
+به من دست نزن...(بغض)
_یونا..یعنی چی؟
+یعنی همونکاری که پایین انجام دادی...
_یونا....ببخشید...
+میدونی چقدر ناراحتم کردی....انگار من وجود نداشتم...فقط داشتی با اون دختره حرف میزدی...تازه به من گفتی خودت برو(گریه..)
_ببخشید عزیزم...حواسم نبود اصلا...اصلا بیا بریم پایین فقط کنار خودت میشینم و با خودت حرف میزنم..هوم؟
+ته..
_جان دلم..
+میخوام بخوابم....میشه بغلم کنی؟..
_با کمال میل فرشته من...
+و اینکه...دیگه حق نداری. باهاش گرم بگیری...
_قول میدم.....ماساژت بدم؟
+اوهوم...
همینطور که ته داشت ماساژم میداد به خواب رفتم...
نصف شب چشمامو باز کردم که ساعت ۳ و نیم رو دیدم...ته نبود...تشنم شده بود...
از پله ها رفتم پایین که دیدم آنیل ته و بغل کرده و تهیونگ هم داره هولش میده و میگه
_ حق نداری اینکارو بکنی...
&ولی من دوستت دارم...
_من نه...من خودم زن دارم...چرا باید تورو دوست داشته باشم(عصبی)
اروم از پله ها رفتم پایین که دیدنم...
_...یونا
+میدونم(لبخند)
رفتم یه لیوان آب خوردم و دست ته رو گرفتم و رفتیم بالا....
آروم در و باز کردم و رفتیم تو....
رفتیم رو تخت دراز کشیدیم که رو کردم سمت ته...
+تهیونگا....
اونم برگشت سمتم ...
_بله...
+ناراحت نباش... و زود خودمو تو بغلش جا کردم و شب بخیر گفتم...
_هی هی ..پرو شدیا😂
+(میخنده)رمان#تهیونگ#جونگ_کوک#بی_تی_اس#کیدراما#کی_پاپ#کیپاپ#تهکوک#فیک#جیمین#نامجون#جی_هوپ#شوگا#جین
۱۶.۱k
۱۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.