عشق باور نکردنی 💚
عشق باور نکردنی 💚
با بغض به صفحه گوشی خیره شده بود...مگه چیش از خواهر نامجون یا جیهوپ کمتر بود که باید اینطوری مخفی میبود...زیر پست های خواهر جیهوپ کلی کامنت قشنگ از بقیه اعضا بود ولی اون حتی نمیتونست توی دانشگاه اسم واقعیش رو بگه...مطمعن بود اگه میگفت خواهر تهیونگه کلی دوست پیدا میکرد اما حالا توی دانشگاه هیچ کس نگاهش نمیکرد...گوشی رو خاموش کرد و روی تخت دراز کشید....کم پیش میومد از اتاقش بیرون بره و معمولا فقط برای ناهار و شام میرفت اما وقتی تهیونگ میومد خونشون باید باهاش خوب و مهربون میبود و سر میز ناهار و شام حاضر میشد...همیشه از بچگی مامان باباش تهیونگ رو بیشتر دوست داشتن و همیشه تهیونگ رو به ا/ت ترجیح میدادن...الان هم براشون مهم نبود که دخترشون چقدر داره
با بغض به صفحه گوشی خیره شده بود...مگه چیش از خواهر نامجون یا جیهوپ کمتر بود که باید اینطوری مخفی میبود...زیر پست های خواهر جیهوپ کلی کامنت قشنگ از بقیه اعضا بود ولی اون حتی نمیتونست توی دانشگاه اسم واقعیش رو بگه...مطمعن بود اگه میگفت خواهر تهیونگه کلی دوست پیدا میکرد اما حالا توی دانشگاه هیچ کس نگاهش نمیکرد...گوشی رو خاموش کرد و روی تخت دراز کشید....کم پیش میومد از اتاقش بیرون بره و معمولا فقط برای ناهار و شام میرفت اما وقتی تهیونگ میومد خونشون باید باهاش خوب و مهربون میبود و سر میز ناهار و شام حاضر میشد...همیشه از بچگی مامان باباش تهیونگ رو بیشتر دوست داشتن و همیشه تهیونگ رو به ا/ت ترجیح میدادن...الان هم براشون مهم نبود که دخترشون چقدر داره
۱.۱k
۱۰ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.