فصل اول::::ادامهٔ پارت چهار::::
فصل اول::::ادامهٔ پارت چهار::::
#ماه_مه_آلود
اگه لینا بدونه با این سه ماه چه لطف بزرگی به حساب بانکی من میکنه...
لینا داشت موهاشو اتو میکشید و ازم پرسید " کجا مها؟ "
" با اجازه برم یکم خرید "
" شب میای دیگه؟ حاضریمو میزنی؟ "
" باش. ولی مواظب باشیا "
با این حرفم خندید " یااااا اونا باید مواظب باشن "
نا خداگاه خندم گرفت. لینا خیلی مصر و مصممه هرچی بخواد بدستش میاره....وای به حال روزی که پسری رو بخواد...
کاپشنمو پوشیدمو زدم بیرون. از محوطه خوابگاه خارج شدم...هوا متعادل بود...توی ایستگاه اتوبوس مشغول آهنگ گوش دادن شدم تا اتوبوس برسه...ولی جین با آی سی سفیدش جلوی پام ترمز گرفت...شیشه رو زد پایین " مها..."
#ادامه_دارد
#ماه_مه_آلود
اگه لینا بدونه با این سه ماه چه لطف بزرگی به حساب بانکی من میکنه...
لینا داشت موهاشو اتو میکشید و ازم پرسید " کجا مها؟ "
" با اجازه برم یکم خرید "
" شب میای دیگه؟ حاضریمو میزنی؟ "
" باش. ولی مواظب باشیا "
با این حرفم خندید " یااااا اونا باید مواظب باشن "
نا خداگاه خندم گرفت. لینا خیلی مصر و مصممه هرچی بخواد بدستش میاره....وای به حال روزی که پسری رو بخواد...
کاپشنمو پوشیدمو زدم بیرون. از محوطه خوابگاه خارج شدم...هوا متعادل بود...توی ایستگاه اتوبوس مشغول آهنگ گوش دادن شدم تا اتوبوس برسه...ولی جین با آی سی سفیدش جلوی پام ترمز گرفت...شیشه رو زد پایین " مها..."
#ادامه_دارد
۹۴۶
۱۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.