گاهی فکر می کنم
گاهی فکر می کنم
از بس، بی تو با تو زندگی کرده ام
از بس، تو را تنها در خیالم در بر گرفته ام و
گیس هایت را در هم بافته ام
از بس، فقط و فقط در رویا
چشمهایت را نوشیده ام و مست
شهر تنت را دوره کرده ام که دیگر
حتی اگر خودت با پای خودت هم برگردی
نمی توانم تو را با خیالت جایگزین کنم
بر نگرد!
من در حضور غیبتت از تو بتی ساخته ام
که روز به روز تراشیده تر و زیباتر می شود
با آمدنت خودت را در من ویران می کنی
بگذار تنها با خیالت زندگی کنم!
#مصطفی_زاهدی
از بس، بی تو با تو زندگی کرده ام
از بس، تو را تنها در خیالم در بر گرفته ام و
گیس هایت را در هم بافته ام
از بس، فقط و فقط در رویا
چشمهایت را نوشیده ام و مست
شهر تنت را دوره کرده ام که دیگر
حتی اگر خودت با پای خودت هم برگردی
نمی توانم تو را با خیالت جایگزین کنم
بر نگرد!
من در حضور غیبتت از تو بتی ساخته ام
که روز به روز تراشیده تر و زیباتر می شود
با آمدنت خودت را در من ویران می کنی
بگذار تنها با خیالت زندگی کنم!
#مصطفی_زاهدی
۷.۸k
۰۴ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.