مروارید عشق پارت ۵۴
چشمامو بایه درد تویه قلبم باز کردم دستمو رو قلبم گذاشتم نفسم بالا نمیومد من:آه لعنتی گائولممم کجایی تو الان اصلا میبینی هر لحظه ممکن ایست قلبی کنم قلبم درد میکنه گائولم دلم برات تنگ شده تو باید برگردی پیشم اگه نیای منم نمیمونم میام گائولممممم😭😭😭😭😭😭😭😭فرشته من من دارم میمیرم نفسم داره میره😭😭😭😭😭😭😭😭 تهیونگ:جونگ کوک من:تهیونگ نمیخوام کسیو ببینم تهیونگ:یه چیزیو از گائول آوردم من:چی😦بیار اومد تو تهیونگ:این گردنبنده از تو گردنش افتاد من:بدش من 😤 دادش من:برو بیرون تهیونگ درم ببند رفت درم بست به گردنبند نگاه میکردم و گریه میکردم من:😭😭😭😭😭😭😭😭😭من گردنبندتو میخوام چیکار بخوره تو سرم من خودتو میخوام لعنتی 😭😭😭😭😭😭😭😭😭 دراز کشیدم گردنبند رو قلبم گذاشتم و فشار میدادم من:گائولم زود بیا پیشم دارم پرپر میشم ولی نمیبینی که بفهمی چه حالی دارم الان😭😭😭😭😭😭😭😭فرشته من گائولیه من 😭😭😭😭😭😭😭وحشتناک گریه کردم
دوماه بعد
گائول تو کما بود و هنوز بهوش نیومده بود منم اینه دیوونه ها فقط به سقف خیره شدم گائولم دیوونم کرد قرص بهم میدادن تا آروم بشم گردنبندم محکم گرفته بودم حرف نمیزدم فقط به سقف خیره شدم همون موقع انگار یکی دستشو گذاشت رو دستم یه لحظه فکر کردم گائوله من:گائول ولی بعد فهمیدم یکی دیگست و میخواست گردنبند و از دستم بگیره داد زدم من:هوششششش تو به چه حقی اومدییییی میخوایییی گردنبندووووو بببریییییی هانننننننننن کی بهت اجازه داددددددددد😠😠😠😠😲😲😲😠😠😠 برووووو بیرونننن مگه نگفتم نمیخوام کسیووووو ببیننممممممم چرا نمیفهمید خوببببببب 😠😠😠😠😠😠😠😠😠لعنت به همتون اگه یکم تلاش میکردید الان گائول من پیشم کنار تخت بغلیم بوددددد😠😠😠😠😠😲😲😲😲 برووووو رفت بیرون درم بست گردنبند و بوسیدم من:آخخخخ تو تنها چیزی هستی که مال گائول بوده پس نمیدم که بری میخوام وقتی برگشت دوباره بندازم تو گردنش همون موقع صدا داد میومد تهیونگ اومد تو من:تهیونگ چه خبره تهیونگ:جونگ کوک گائول گائول من:گائول چی تهیونگ:گائول چشماشو باز کرد من:واقعااااا تهیونگ منو ببر پیشش تهیونگ:خیله خوب میتونی راه بری من:آرههه سرممو کندم کلا تهیونگ:دکتر رفت معاینش کنه گائول چشماشو باز کرد من:الهی من قربونش برم تهیونگ من میرم تو تهیونگ:برو اتفاقا تورم صدا کرد همون موقع بدون اینکه در بزنم در و اینه چی باز کردم رفتم تو نشسته بود رو تخت منو دید من:گائولم گائول:جونگ کوکم دستاشو دراز کرد با بقز تویه گلوم رفتم جلو تند تند رفتم تو بغلش بغلش کردم محکم دستشو پشت کمرم میمالید و فشار میداد کوک:الهی قربونت بشم 😢 چقدر دلم برات تنگ شده بود من:جونگ کوک😭
دوماه بعد
گائول تو کما بود و هنوز بهوش نیومده بود منم اینه دیوونه ها فقط به سقف خیره شدم گائولم دیوونم کرد قرص بهم میدادن تا آروم بشم گردنبندم محکم گرفته بودم حرف نمیزدم فقط به سقف خیره شدم همون موقع انگار یکی دستشو گذاشت رو دستم یه لحظه فکر کردم گائوله من:گائول ولی بعد فهمیدم یکی دیگست و میخواست گردنبند و از دستم بگیره داد زدم من:هوششششش تو به چه حقی اومدییییی میخوایییی گردنبندووووو بببریییییی هانننننننننن کی بهت اجازه داددددددددد😠😠😠😠😲😲😲😠😠😠 برووووو بیرونننن مگه نگفتم نمیخوام کسیووووو ببیننممممممم چرا نمیفهمید خوببببببب 😠😠😠😠😠😠😠😠😠لعنت به همتون اگه یکم تلاش میکردید الان گائول من پیشم کنار تخت بغلیم بوددددد😠😠😠😠😠😲😲😲😲 برووووو رفت بیرون درم بست گردنبند و بوسیدم من:آخخخخ تو تنها چیزی هستی که مال گائول بوده پس نمیدم که بری میخوام وقتی برگشت دوباره بندازم تو گردنش همون موقع صدا داد میومد تهیونگ اومد تو من:تهیونگ چه خبره تهیونگ:جونگ کوک گائول گائول من:گائول چی تهیونگ:گائول چشماشو باز کرد من:واقعااااا تهیونگ منو ببر پیشش تهیونگ:خیله خوب میتونی راه بری من:آرههه سرممو کندم کلا تهیونگ:دکتر رفت معاینش کنه گائول چشماشو باز کرد من:الهی من قربونش برم تهیونگ من میرم تو تهیونگ:برو اتفاقا تورم صدا کرد همون موقع بدون اینکه در بزنم در و اینه چی باز کردم رفتم تو نشسته بود رو تخت منو دید من:گائولم گائول:جونگ کوکم دستاشو دراز کرد با بقز تویه گلوم رفتم جلو تند تند رفتم تو بغلش بغلش کردم محکم دستشو پشت کمرم میمالید و فشار میداد کوک:الهی قربونت بشم 😢 چقدر دلم برات تنگ شده بود من:جونگ کوک😭
۱۱.۶k
۰۵ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.