دو پارتی جونگ کوک ( در خواستی )
رسیدیم خونه مامان و بابای کوک ...زنگ زد و رفتیم داخل به همه سلام کردیم
مامان کوک اومد جلو همو بغل کردیم و تمام زن های فامیل اومدم مرد ها رو هم بغل کنم که کوک جلوم رو گرفت و گفت فقط دست بده منم چپ چپ نگاش کرد و ست دادم رفتم نشستم شروع کردن به پرسیدن سوال درمورد زندگی من و مشترک کوک و منم با خنده به همشون جواب میدادم ......توی این دو ساعت کوک خیلی غیرتی بود روم همش میگفت اینکا رو نکن اون بکن به این نخد به اون بخند چرا سلام نکردی چرا پبیشم نبودی چرا حرفم رو تایید نکردی و از این حرف هاااااا دیگه اعصابم خورد شده بود منم به خودم گفتم بهتره که جبران کنم رفتم به مامان کوک کمک کردم میز رو چیدم رفتم نشستم که کوک اومد کنارم
وسطای خوردن بودیم که منم کرمم گرفتم شروع کردم به لمس کردن رون پاش و دیکش تا چند دقیقه همین کار رو میکرم که دستم رو کشیدم
* پرش به زمان رفتن خونه *
مامان کوک خیلی اصرار کرد که بمونیم ما هم قبول کردیم
رفتم توی اتاق کوک کار هام رو برای خواب کردم که کوک اومد تو گفت : خب بیبی میخوایش ؟
جیوو : چیو ؟
کوک : همون چیزی که سر شام داشتی بهش دست میزدی ؟
جیوو : آره . میخوامش ( با حالت شیطنت آمیز )
* پرش زمانی به صبح *
صبح با حسی که لبام داره خیس میشه بیدار شدم دیدم لخت توی بغل کوکم و داره منو میبوسه از جدا شد و :
- صبح بخیر خانومم
+ صبح شما هم بخیر مصتر جئون ( با خنده )
کوک پیشونیم رو بوسید و گفت : خوشحالم که تو همسرمی دو ست دارم
+ منم دوست دارم :)
مامان کوک اومد جلو همو بغل کردیم و تمام زن های فامیل اومدم مرد ها رو هم بغل کنم که کوک جلوم رو گرفت و گفت فقط دست بده منم چپ چپ نگاش کرد و ست دادم رفتم نشستم شروع کردن به پرسیدن سوال درمورد زندگی من و مشترک کوک و منم با خنده به همشون جواب میدادم ......توی این دو ساعت کوک خیلی غیرتی بود روم همش میگفت اینکا رو نکن اون بکن به این نخد به اون بخند چرا سلام نکردی چرا پبیشم نبودی چرا حرفم رو تایید نکردی و از این حرف هاااااا دیگه اعصابم خورد شده بود منم به خودم گفتم بهتره که جبران کنم رفتم به مامان کوک کمک کردم میز رو چیدم رفتم نشستم که کوک اومد کنارم
وسطای خوردن بودیم که منم کرمم گرفتم شروع کردم به لمس کردن رون پاش و دیکش تا چند دقیقه همین کار رو میکرم که دستم رو کشیدم
* پرش به زمان رفتن خونه *
مامان کوک خیلی اصرار کرد که بمونیم ما هم قبول کردیم
رفتم توی اتاق کوک کار هام رو برای خواب کردم که کوک اومد تو گفت : خب بیبی میخوایش ؟
جیوو : چیو ؟
کوک : همون چیزی که سر شام داشتی بهش دست میزدی ؟
جیوو : آره . میخوامش ( با حالت شیطنت آمیز )
* پرش زمانی به صبح *
صبح با حسی که لبام داره خیس میشه بیدار شدم دیدم لخت توی بغل کوکم و داره منو میبوسه از جدا شد و :
- صبح بخیر خانومم
+ صبح شما هم بخیر مصتر جئون ( با خنده )
کوک پیشونیم رو بوسید و گفت : خوشحالم که تو همسرمی دو ست دارم
+ منم دوست دارم :)
۱۰.۷k
۰۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.