🍷🧛🏻♀Psychological cannibals
🍷🧛🏻♀Psychological cannibals
ا/ت: جیمین از این به بعد تو غذا درست میکنی
جیمین: خب خداروشکر کار قبلیم رو داشتم
جونگکوک: یاااااا منم درست میکردم شفته سگ
افتادم دنبالش
نازنین: موش بدو گربه ترو نگیره اگه بمیره دمتو گاز میگیره🤣🤦🏻♀
ا/ت: چنان کوبیدم رو میز ک دستم خورد شد ولی به روی خودم نیوردم با شمام تمومش کنید سریع سفره رو جمع کنید
جونگ کوک: دستش قرمز شده بود اخه من مشتم درد گرف خواست بره بیرون ک دستش رو گذاشت روی قلبش نور بنفشیدورش رو گرفت تاج گلی دور سرش پیچید صورتش تتو های بنفش داشت ک نورانی بودن ک ی دفعه غش کرد
با ترس رفتم سمتش براید استایل بغلش کردم بردمش گذاشتمش توی اتاقش
نازنینننننن
نازنین: ها؟
کوکی: یا اکثر امامزاده ببخشید فک کردم پایینی
نازنین: فک کنم بار صدم باشه اینجوری میشه من وقتی از قدرتم استفاده میکنم اینجوری میشم میگن اگه عشق توی قلب ی نفر ریشه کنه همچین اتفاقی می افته من ی بار توی دنیای آدما رفتم وقتی برگشتم اینجوری شدم اون روز ا/ت وقتی رفته بود شکار این جوری شد
کوکی: عااااام شما خون نمیخورید
نازنین: میخوریم اتفاقا هم من همو ا/ت جفتمون تشنه خونیم ولی نخوردیم نمیدونم چرا حسش نیست
کوکی: ا/ت چرا همیشه عصبی هست؟
نازنین: توی گذشته وقتی پدر مادرمون رو داشتن میکشتن ا/ت نتونست کاری کنه از همون موقع این حالت عصبی رو دازه
پارت هشت🧝🏻♂🤎
ا/ت: جیمین از این به بعد تو غذا درست میکنی
جیمین: خب خداروشکر کار قبلیم رو داشتم
جونگکوک: یاااااا منم درست میکردم شفته سگ
افتادم دنبالش
نازنین: موش بدو گربه ترو نگیره اگه بمیره دمتو گاز میگیره🤣🤦🏻♀
ا/ت: چنان کوبیدم رو میز ک دستم خورد شد ولی به روی خودم نیوردم با شمام تمومش کنید سریع سفره رو جمع کنید
جونگ کوک: دستش قرمز شده بود اخه من مشتم درد گرف خواست بره بیرون ک دستش رو گذاشت روی قلبش نور بنفشیدورش رو گرفت تاج گلی دور سرش پیچید صورتش تتو های بنفش داشت ک نورانی بودن ک ی دفعه غش کرد
با ترس رفتم سمتش براید استایل بغلش کردم بردمش گذاشتمش توی اتاقش
نازنینننننن
نازنین: ها؟
کوکی: یا اکثر امامزاده ببخشید فک کردم پایینی
نازنین: فک کنم بار صدم باشه اینجوری میشه من وقتی از قدرتم استفاده میکنم اینجوری میشم میگن اگه عشق توی قلب ی نفر ریشه کنه همچین اتفاقی می افته من ی بار توی دنیای آدما رفتم وقتی برگشتم اینجوری شدم اون روز ا/ت وقتی رفته بود شکار این جوری شد
کوکی: عااااام شما خون نمیخورید
نازنین: میخوریم اتفاقا هم من همو ا/ت جفتمون تشنه خونیم ولی نخوردیم نمیدونم چرا حسش نیست
کوکی: ا/ت چرا همیشه عصبی هست؟
نازنین: توی گذشته وقتی پدر مادرمون رو داشتن میکشتن ا/ت نتونست کاری کنه از همون موقع این حالت عصبی رو دازه
پارت هشت🧝🏻♂🤎
۱۸.۸k
۰۹ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.