دلتنگی بشکه ی باروتی ست
دلتنگی بشکه ی باروتی ست
که در سینه ام غلت می خورد
وقتی تو را به یاد می آورم
با چشمانی
که جهانی را به آشوب می کشد
در من خاورمیانه ایست در آتش
ایرانی در محاصره
و یمنی در آشوب
سوریه ایی ویرانه
تو را به یاد آورم
و می ترسم از سیاست بازی سیاستمدارها
می ترسم از قحطی نان
از زوزه خمپاره ها
و غرش تانک ها
می ترسم دسیسه ای در کار باشد
و نتوانم تو را یک دل سیر در آغوش بکشم
می ترسم
از حصارهایی که دورتا دورمان کشیده اند
و از اینکه نتوانم اسمت را بی محابا فریاد بزنم
از خیابان های پر از سرباز
و صدای آژیرهای متوهش
وقتی آغوشی نیست
تا به آن پنهان ببرم
می ترسم کسی سرم را با مشت
و قلبم را با گلوله بکشد
تا وقتی تو می رسی دیگر نشناسیم
تنهایی و ترس از دست دادنت
جنگلی را در من به آتش کشیده است
خودت را برسان
و آبی باش بر این همه آتش
#مجتبی_رمضانی
https://t.me/joinchat/AAAAAD5aZj_X639mX3eV4A
که در سینه ام غلت می خورد
وقتی تو را به یاد می آورم
با چشمانی
که جهانی را به آشوب می کشد
در من خاورمیانه ایست در آتش
ایرانی در محاصره
و یمنی در آشوب
سوریه ایی ویرانه
تو را به یاد آورم
و می ترسم از سیاست بازی سیاستمدارها
می ترسم از قحطی نان
از زوزه خمپاره ها
و غرش تانک ها
می ترسم دسیسه ای در کار باشد
و نتوانم تو را یک دل سیر در آغوش بکشم
می ترسم
از حصارهایی که دورتا دورمان کشیده اند
و از اینکه نتوانم اسمت را بی محابا فریاد بزنم
از خیابان های پر از سرباز
و صدای آژیرهای متوهش
وقتی آغوشی نیست
تا به آن پنهان ببرم
می ترسم کسی سرم را با مشت
و قلبم را با گلوله بکشد
تا وقتی تو می رسی دیگر نشناسیم
تنهایی و ترس از دست دادنت
جنگلی را در من به آتش کشیده است
خودت را برسان
و آبی باش بر این همه آتش
#مجتبی_رمضانی
https://t.me/joinchat/AAAAAD5aZj_X639mX3eV4A
۸۹۵
۲۷ مهر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.