بدهی برای من شروعه ~ ۱۸
*ا/ت اون شب میره و برمیگرده و میخوابن صبح میشه دیگههه چرا ننوشتم فردا نمیدونم الان فرداعه که ران زودتر از همه پاشده و هور*نی بوده*
*ران میره سمت اشپز خونه که ا/ت میبینه با یه شلوار ابی و تاپ بدون استین سفید تو یخچال دنبال یه چیزی بوده و کت ابی ا/ت روی مبل افتاده بود*
ا/ت: عه وا ران بیدار شدییی؟ صبح بخیررر
*ران که نمیتونه تمرکز کنه و به بدن ا/ت نگاه میکنه و با اون تاپ جذب خیلی ژاذاب تر شده و ران که داره تشنج میکنه ولی نمیتونه کاری کنه چون که ا/ت رانو مثل برادرش میبینه (اره جون عمت)*
ا/ت: راننن حواست اینجاستت؟
ران: ه_ها آره آره
ا/ت: تو شکلاتایی که دیروز خریده بودم ندیدی؟
ران: ش_شکلات؟ *اب دهنش قورت میده* نه ندیدم شاید تو کابینته
*ران میره سمت کابینت و درش باز میکنه و شکلاتارو پیدا میکنه*
ران: اینجاست ا/ت
*ران شکلات میخواد به ا/ت بده که یه لحظه انگشتش با انگشت ا/ت ژان برخورد میکند و ران از دست میر... نه نه یعنی ران سرخ میشه و سیع دستش میکشه*
ا/ت: ران خوبی؟ یکم عجیب غریب شدی
ران: ع_عجیب غریب؟ نه بابا خوبم
______
بشینین تا فردا یوهاهاههههاهاهاها
*ران میره سمت اشپز خونه که ا/ت میبینه با یه شلوار ابی و تاپ بدون استین سفید تو یخچال دنبال یه چیزی بوده و کت ابی ا/ت روی مبل افتاده بود*
ا/ت: عه وا ران بیدار شدییی؟ صبح بخیررر
*ران که نمیتونه تمرکز کنه و به بدن ا/ت نگاه میکنه و با اون تاپ جذب خیلی ژاذاب تر شده و ران که داره تشنج میکنه ولی نمیتونه کاری کنه چون که ا/ت رانو مثل برادرش میبینه (اره جون عمت)*
ا/ت: راننن حواست اینجاستت؟
ران: ه_ها آره آره
ا/ت: تو شکلاتایی که دیروز خریده بودم ندیدی؟
ران: ش_شکلات؟ *اب دهنش قورت میده* نه ندیدم شاید تو کابینته
*ران میره سمت کابینت و درش باز میکنه و شکلاتارو پیدا میکنه*
ران: اینجاست ا/ت
*ران شکلات میخواد به ا/ت بده که یه لحظه انگشتش با انگشت ا/ت ژان برخورد میکند و ران از دست میر... نه نه یعنی ران سرخ میشه و سیع دستش میکشه*
ا/ت: ران خوبی؟ یکم عجیب غریب شدی
ران: ع_عجیب غریب؟ نه بابا خوبم
______
بشینین تا فردا یوهاهاههههاهاهاها
۹.۴k
۰۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.