ز دستـــم بــر نمی خیــــزد
ز دستـــم بــر نمیخیــــزد
کـه یک دم بی تـو بنشینم
بجـــز رویت نمی خواهـم
کـــه روی دیگـــری بینـــم
مــــن اول روز دانستـــــم
کــه با شیـــرین در افتادم
کهچون فرهاد باید شست
دست از جـــان شیـــرینـم
بــرآی ای صبح مشتاقان
اگـــر نــزدیک روز آمــــد
که بگرفت این شب یلدا
ملال مـــاه و پـــروینـــم
#سعدی
کـه یک دم بی تـو بنشینم
بجـــز رویت نمی خواهـم
کـــه روی دیگـــری بینـــم
مــــن اول روز دانستـــــم
کــه با شیـــرین در افتادم
کهچون فرهاد باید شست
دست از جـــان شیـــرینـم
بــرآی ای صبح مشتاقان
اگـــر نــزدیک روز آمــــد
که بگرفت این شب یلدا
ملال مـــاه و پـــروینـــم
#سعدی
۱.۰k
۲۹ آذر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.