پارت ۳۰
رفتم روی سن و میکروفونو از کای گرفتم و اونم رفت توی جمعیت
ا.ت. گفتم امروز بیایید اینجا تا بهتون چند تا چیزو بگم...عقاب یا همون مرده و از این به بعد من جای اونو میگیرم
همون موقع پچ پچ خیلی زیادی شروع شد
یکی از مافیا ها. یعنی چی که مرده؟ چجوری؟
ا.ت. این دیگه به شما ربطی نداره
یکی دیگه از مافیا ها. اصا تو کی هستی؟ شاید خودت اونو کشتی
ا.ت. برام مهم نیست چه فکری میکنی...بریم سر ادامه حرفمون...من جئون ا.ت هستم...تنها خواهر جئون جانگکوک یا همون عقاب...من نقاب نزدم...به خودم هم لقب نمیدم چون از گفتن اسمم ترسی ندارم
اومدم از سن برم پایین که صدای یه نفر توجهمو جلب کرد
جیمین. از کجا باور کنیم تو خواهر عقابی؟ اون هیچوقت از خواهرش نگفت
ا.ت. * تو ذهنش. این چی داره میگه؟
دوباره میکروفونو دستم گرفتم
ا.ت. آقای پارک اگه میخوای باور کن نمیخوای هم باور نکن اما تو نمیتونی خودتو گول بزنی...برام مهم نیست که الان فکر میکنید من خواهر عقابم یا نه
یکی از مافیا ها. اگه عقاب مرده و تو خواهرشی چجوریه که از مرگ برادرت یکم هم ناراحت نیستی؟
ا.ت. برادر من یک سال و نیم پیش مرد اما به خاطر برخی دلایل نمیتونستم اعلامش کنم
لونا. اون دلایلو میشه لطفا بگید؟
ا.ت. فکر نکنم مجبور باشم
جیمین. مجبورید
ا.ت. نیستم آقای پارک
همه مافیا ها. لطفا بهمون بگید
ا.ت. جانگکوک اینطور نمیخواست
جیمین. مگه اون نمرده بود؟ چطوری خواسته هاش رو بهتون میگفت؟
ا.ت. اون میدونست که قراره نزدیکترین افرادش اونو بکشن واسه همین یه فیلم از خودش گرفت و اونو گذاشت توی اتاقش و یه جوری تنظیم کرد که به دست من برسه...توی اون ویدئو بهم گفت که نباید تا ۱۸ سالگی چیزی از خودم به دنیا بگم
جیمین. چرا وقتی میدونست قراره بمیره از خودش محافظت نکرد؟
ا.ت. آقای پارک فکر کنم چون تازه مافیا شدید خیلی کنجکاو هم شدید
جیمین. من همیشه اینقدر کنجکاو بودم خانم جئون
ا.ت. من که قبل از امروز شما رو یکبار هم ملاقات نکرده بودم اما از دوستای جانگکوک که میپرسیدم اینطور بهم میگفتن
ا.ت. از مهمونی لذت ببرید
بعدشم رفتم تو جمعیت پیش یونا و هوسوک...یه لیوان ویسکی برداشتم که هوسوک دستمو گرفت
ا.ت. چیکار میکنی؟
هوسوک. هنوز زوده
ا.ت. دستمو ول کن هر کاری بخوام میکنم
دستمو هنوز گرفته بود
ا.ت. هر حرفو یه بار میزنم ( عصبی )
دستمو ول کرد منم شروع کردم به خوردن...تو جمعیت جیمینو دیدم...داره چیکار میکنه؟داره لونا رو میبوسه؟ یعنی الان اونا تو رابطن؟ همینطوری بهشون نگاه میکردم که جیمین متوجه نگاهم شد اما دست از اون کار نکشید...رفتم تو اتاقم و روی صندلیم نشستم...یه قطره اشک از چشمام سر خورد پایین...بعد از یک سال این اولین اشکی بود که از چشمام ریخت...دیدم در اتاقو میزنن...اشکمو پاک کردم
ا.ت. کیه؟
یونا. منم
ا.ت. بیا تو
ا.ت. چیزی شده؟
ا.ت. گفتم امروز بیایید اینجا تا بهتون چند تا چیزو بگم...عقاب یا همون مرده و از این به بعد من جای اونو میگیرم
همون موقع پچ پچ خیلی زیادی شروع شد
یکی از مافیا ها. یعنی چی که مرده؟ چجوری؟
ا.ت. این دیگه به شما ربطی نداره
یکی دیگه از مافیا ها. اصا تو کی هستی؟ شاید خودت اونو کشتی
ا.ت. برام مهم نیست چه فکری میکنی...بریم سر ادامه حرفمون...من جئون ا.ت هستم...تنها خواهر جئون جانگکوک یا همون عقاب...من نقاب نزدم...به خودم هم لقب نمیدم چون از گفتن اسمم ترسی ندارم
اومدم از سن برم پایین که صدای یه نفر توجهمو جلب کرد
جیمین. از کجا باور کنیم تو خواهر عقابی؟ اون هیچوقت از خواهرش نگفت
ا.ت. * تو ذهنش. این چی داره میگه؟
دوباره میکروفونو دستم گرفتم
ا.ت. آقای پارک اگه میخوای باور کن نمیخوای هم باور نکن اما تو نمیتونی خودتو گول بزنی...برام مهم نیست که الان فکر میکنید من خواهر عقابم یا نه
یکی از مافیا ها. اگه عقاب مرده و تو خواهرشی چجوریه که از مرگ برادرت یکم هم ناراحت نیستی؟
ا.ت. برادر من یک سال و نیم پیش مرد اما به خاطر برخی دلایل نمیتونستم اعلامش کنم
لونا. اون دلایلو میشه لطفا بگید؟
ا.ت. فکر نکنم مجبور باشم
جیمین. مجبورید
ا.ت. نیستم آقای پارک
همه مافیا ها. لطفا بهمون بگید
ا.ت. جانگکوک اینطور نمیخواست
جیمین. مگه اون نمرده بود؟ چطوری خواسته هاش رو بهتون میگفت؟
ا.ت. اون میدونست که قراره نزدیکترین افرادش اونو بکشن واسه همین یه فیلم از خودش گرفت و اونو گذاشت توی اتاقش و یه جوری تنظیم کرد که به دست من برسه...توی اون ویدئو بهم گفت که نباید تا ۱۸ سالگی چیزی از خودم به دنیا بگم
جیمین. چرا وقتی میدونست قراره بمیره از خودش محافظت نکرد؟
ا.ت. آقای پارک فکر کنم چون تازه مافیا شدید خیلی کنجکاو هم شدید
جیمین. من همیشه اینقدر کنجکاو بودم خانم جئون
ا.ت. من که قبل از امروز شما رو یکبار هم ملاقات نکرده بودم اما از دوستای جانگکوک که میپرسیدم اینطور بهم میگفتن
ا.ت. از مهمونی لذت ببرید
بعدشم رفتم تو جمعیت پیش یونا و هوسوک...یه لیوان ویسکی برداشتم که هوسوک دستمو گرفت
ا.ت. چیکار میکنی؟
هوسوک. هنوز زوده
ا.ت. دستمو ول کن هر کاری بخوام میکنم
دستمو هنوز گرفته بود
ا.ت. هر حرفو یه بار میزنم ( عصبی )
دستمو ول کرد منم شروع کردم به خوردن...تو جمعیت جیمینو دیدم...داره چیکار میکنه؟داره لونا رو میبوسه؟ یعنی الان اونا تو رابطن؟ همینطوری بهشون نگاه میکردم که جیمین متوجه نگاهم شد اما دست از اون کار نکشید...رفتم تو اتاقم و روی صندلیم نشستم...یه قطره اشک از چشمام سر خورد پایین...بعد از یک سال این اولین اشکی بود که از چشمام ریخت...دیدم در اتاقو میزنن...اشکمو پاک کردم
ا.ت. کیه؟
یونا. منم
ا.ت. بیا تو
ا.ت. چیزی شده؟
۲.۸k
۰۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.