𝐃𝐢𝐟𝐟𝐢𝐜𝐮𝐥𝐭 𝐥𝐨𝐯𝐞, 𝐩𝐚𝐫𝐭 ۱۰
(عشق دشوار پارت ۱۰)
دیدم حرکت نمیکنه فهمیدم که خوابیده آروم از بغلم در آوردمش و جاشو تنظیم کردم و کتم رو روش انداختم که سردش نشه روندم سمت خونه خودم وقتی که رسیدیم پیاده شدم رفتم سمتش و درو باز کردم و بر یک استایل بغلش کردم و بردم داخل اتاقم و گذاشتمش رو تخت و رو شو با پتو پوشوندم و رفتم سمت قاب صندوق و پولی که اون مرتیکه خواسته بود رو برداشتم رفتم به آدرسی گفته بود اومده بود اونجایی که گفته بود پولو دادم بهش
_جیمین کو ؟
مرده : مطمئن باشم که درسته
_اره کامله
مرده : بیارینش
جیمین رو آوردن انقدر زده بودنش که سرو تهش کلا خون بود دویدم سمتش و نزاشتم بیفته بردم و گذاشتمش تو ماشین و روندم سمت خونم داشتیم
&چرا میری سمت خونه خودت
_بریم خونه من
&نمیشه جینا خونه تنهاس الان کلی نگرانم شده
_نه جینا خونه منه
&خونه تو چیکار میکنه
_وقتی دیده تو نیومدی نگرانت شده و زنگ زد به من داشتیم دنبالت میگشتیم که اون مرتیکه زنگ زد و وقتی فهمید گروگان گرفتنت انقدر گریه کرد که نگو و نپرس و هی اسرار داشت که با من بیاد ولی تو راه دیدم که خوابش برده برای همین بردمش خونه خودم که تنها نباشه
&باشه ممنون
_نه بابا ما که این حرفا رو نداریم
&خیلی گریه کرد
_اره خیلی نگرانت بود اگه الان ببینتت خیلی خوشحال میشه
&با این سر و وضع ببینه که غش میکنه
_راست میگی پس اول لباسات و اینارو عوض کن بعد بیدارش کن
&اره همین کارو میکنم
_حالا حالت خوبه
&اره بابا چون زیاد بود از پا دراوردنمن
_خوبه
رسیدیم خونه و جیمین رفت دوش بگیره منم رفتم تو اتاق خودم رفتم تو که دیدم مثل فرشته ها خوابیده کنارش نشستم و شروع کردم به نوازش کردنش واییییییییییی خیلی خوشگله با بقیه فرق داره نمیدونم چرا از اولین باری که تو بار دیدمش یه دل نه بلکه صد دل عاشقش شدم از کنارش بلند شدم رفتم پایین دیدم جیمین لباساش رو عوض کرده و دوش گرفته
_من دیگه برم بگم بیاد
&اره برو بگو
(پایان تهیونگ ویو)
( جینا ویو)
خوابیده بودم که با احساس نوازش یکی از خواب بیدار شدم چشمام رو که باز کردم دیدم تهیونگه
_صبح بخیر
+صبح بخیر
یکم که ویندوزم بالا اومد جیمین به یادم اومد مثل جت از جام پریدم و با صدای بلندی گفتم
+داداشم کجاس حالش خوبه (گریه و داد)
&من اینجام حالمم خوبه ببین
وقتی جیمین رو که دیدم از چهار چوب در داره نگاهم میکنه دویدم و رفتم پریدم بغلش
+حالت خوبه ؟
&اره من خوبم ببین
+چرا گذاشتی بگیرنت میدونی چقدر نگران بودم که بلایی سرت بیاد
&نترس دیگه من اینجام و گریه نکن حالمم کامل خوبه
+ باشه دیگه گریه نمیکنم
&خب الان شد
_بیاید بریم صبحونه بخوریم
&بریم
+شما برید من الان میام
_باشه زود بیای ها
+باشه شما برید الان میام
شرطا : ۱۰ تا لایک ❤و ۲۰ تا کامنت🗨
دیدم حرکت نمیکنه فهمیدم که خوابیده آروم از بغلم در آوردمش و جاشو تنظیم کردم و کتم رو روش انداختم که سردش نشه روندم سمت خونه خودم وقتی که رسیدیم پیاده شدم رفتم سمتش و درو باز کردم و بر یک استایل بغلش کردم و بردم داخل اتاقم و گذاشتمش رو تخت و رو شو با پتو پوشوندم و رفتم سمت قاب صندوق و پولی که اون مرتیکه خواسته بود رو برداشتم رفتم به آدرسی گفته بود اومده بود اونجایی که گفته بود پولو دادم بهش
_جیمین کو ؟
مرده : مطمئن باشم که درسته
_اره کامله
مرده : بیارینش
جیمین رو آوردن انقدر زده بودنش که سرو تهش کلا خون بود دویدم سمتش و نزاشتم بیفته بردم و گذاشتمش تو ماشین و روندم سمت خونم داشتیم
&چرا میری سمت خونه خودت
_بریم خونه من
&نمیشه جینا خونه تنهاس الان کلی نگرانم شده
_نه جینا خونه منه
&خونه تو چیکار میکنه
_وقتی دیده تو نیومدی نگرانت شده و زنگ زد به من داشتیم دنبالت میگشتیم که اون مرتیکه زنگ زد و وقتی فهمید گروگان گرفتنت انقدر گریه کرد که نگو و نپرس و هی اسرار داشت که با من بیاد ولی تو راه دیدم که خوابش برده برای همین بردمش خونه خودم که تنها نباشه
&باشه ممنون
_نه بابا ما که این حرفا رو نداریم
&خیلی گریه کرد
_اره خیلی نگرانت بود اگه الان ببینتت خیلی خوشحال میشه
&با این سر و وضع ببینه که غش میکنه
_راست میگی پس اول لباسات و اینارو عوض کن بعد بیدارش کن
&اره همین کارو میکنم
_حالا حالت خوبه
&اره بابا چون زیاد بود از پا دراوردنمن
_خوبه
رسیدیم خونه و جیمین رفت دوش بگیره منم رفتم تو اتاق خودم رفتم تو که دیدم مثل فرشته ها خوابیده کنارش نشستم و شروع کردم به نوازش کردنش واییییییییییی خیلی خوشگله با بقیه فرق داره نمیدونم چرا از اولین باری که تو بار دیدمش یه دل نه بلکه صد دل عاشقش شدم از کنارش بلند شدم رفتم پایین دیدم جیمین لباساش رو عوض کرده و دوش گرفته
_من دیگه برم بگم بیاد
&اره برو بگو
(پایان تهیونگ ویو)
( جینا ویو)
خوابیده بودم که با احساس نوازش یکی از خواب بیدار شدم چشمام رو که باز کردم دیدم تهیونگه
_صبح بخیر
+صبح بخیر
یکم که ویندوزم بالا اومد جیمین به یادم اومد مثل جت از جام پریدم و با صدای بلندی گفتم
+داداشم کجاس حالش خوبه (گریه و داد)
&من اینجام حالمم خوبه ببین
وقتی جیمین رو که دیدم از چهار چوب در داره نگاهم میکنه دویدم و رفتم پریدم بغلش
+حالت خوبه ؟
&اره من خوبم ببین
+چرا گذاشتی بگیرنت میدونی چقدر نگران بودم که بلایی سرت بیاد
&نترس دیگه من اینجام و گریه نکن حالمم کامل خوبه
+ باشه دیگه گریه نمیکنم
&خب الان شد
_بیاید بریم صبحونه بخوریم
&بریم
+شما برید من الان میام
_باشه زود بیای ها
+باشه شما برید الان میام
شرطا : ۱۰ تا لایک ❤و ۲۰ تا کامنت🗨
۲۰.۲k
۰۴ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.