P7 ࡃܢܚ݅ࡐ߳ ܣܩࡅ࡙ܢܚ݅ܭَࡅ࡙✞
که گفت
تهیونگ: هه خجالت میکشی ازم؟
ا.ت:امممم ن....نه
تهیونگ:اره معلومه از لپات
بعد لپ ا.ت رو کشید
تهیونگ:کوچولو
ا.ت:من کوچولو نیستمممممممم(با لب و لوچه آویزون)
تهیونگ:(پوزخند)
ویو ا.ت
دیگه بینمون سکوت مطلق بود اوففففففف ۲۴ساعت
توی راهیم پدرمون در میاد
همینطور توی افکارم بودم که لی یان زنگ زد
مکالمه
لی یان:ا.ت منو لیساو لونا داریم میایم توی راهیم
ا.ت:امم اوک
پایان مکالمه
تهیونگ: کی بود
ا.ت:به تو چه
تهیونگ:بیب با ددیت درست حرف بزن
ا.ت:خااااا
تهیونگ:حالا نگفتی کی بود
ا.ت:لی یان گفت دارن میان
ا.ت:ته ته جونم
تهیونگ: ته ته؟ جونم؟(ذوق)
ا.ت:خب چیه ناراحتی؟
تهیونگ:نه اتفاقاً خیلی خوشحالم عررررررررر
ا.ت:خب بسه میزاری حرفمو بزنم
تهیونگ:اووو لیدی حتما !
ا.ت:کدوم از دوستات میانن
تهیونگ:...........
(بچه ها پارت های بعد و ازدواج اجباری هم آپ میشه)
تهیونگ: هه خجالت میکشی ازم؟
ا.ت:امممم ن....نه
تهیونگ:اره معلومه از لپات
بعد لپ ا.ت رو کشید
تهیونگ:کوچولو
ا.ت:من کوچولو نیستمممممممم(با لب و لوچه آویزون)
تهیونگ:(پوزخند)
ویو ا.ت
دیگه بینمون سکوت مطلق بود اوففففففف ۲۴ساعت
توی راهیم پدرمون در میاد
همینطور توی افکارم بودم که لی یان زنگ زد
مکالمه
لی یان:ا.ت منو لیساو لونا داریم میایم توی راهیم
ا.ت:امم اوک
پایان مکالمه
تهیونگ: کی بود
ا.ت:به تو چه
تهیونگ:بیب با ددیت درست حرف بزن
ا.ت:خااااا
تهیونگ:حالا نگفتی کی بود
ا.ت:لی یان گفت دارن میان
ا.ت:ته ته جونم
تهیونگ: ته ته؟ جونم؟(ذوق)
ا.ت:خب چیه ناراحتی؟
تهیونگ:نه اتفاقاً خیلی خوشحالم عررررررررر
ا.ت:خب بسه میزاری حرفمو بزنم
تهیونگ:اووو لیدی حتما !
ا.ت:کدوم از دوستات میانن
تهیونگ:...........
(بچه ها پارت های بعد و ازدواج اجباری هم آپ میشه)
۶.۵k
۱۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.