پارت ۴

پارت ۴
جیمین با ماشین لامبورگینی رفت دنبال ات ، آت با لباس قرمز خیلی قشنگ اومده بود
جیمین با تعجب او را نگاه کرد (wow)
ات خجالت کشید و سوار شد
جیمین: آماده ای بریم
ات: فکر کنم
جیمین: پس بری
آنها رفتند خونه مادر جیمین ، کمی بعد
جیمین: من و ات باید بریم ، کار داریم
مادر جیمین : کجا ؟ تازه اومدید
جیمین : من کار دارم ببخشید مامی
مادر جیمین: اوکی
اونا رفتند تو ماشین و سوار شدند و رفتند
تو راه
ات: من چند تا سوال دارم
جیمین : حوصله ندارم ولی بپرس
ات: یک چرا اول قبول نکردی و بعدش قبول کردی؟
جیمین : داستانش طولانیه
ات: می‌خوام بشنوم
جیمین : حوصله ندارم
ات: بگوووووووووو
جیمین : ات ولم کن ( عصبانیت)
ات: بغض کرد
چند دقیقه بعد
جیمین: ببخشید عصبانیت کردم
ات: سرشو اونوری کرد
جیمین : خب چیکار کنم الان خوشحال شی
ات: خب منننن هعییی مادر م حالش خوب نیست اصن خیلی نگرانشم
جیمین: من چه کمکی میتونم بکنم( بچه ی مهربونمم)
ات: دکترا گفتن اگر عمل نشه یک هفته بیشتر زنده نیست (هق هق هق)
ات: هزینه عملش هم خیلی زیاده
جیمین : مگه چقدره
ات:۵۰۰۰۰ هزار یورو
جیمین: چقدر زیاد
جیمین: من میتونم این هزینه رو بدم ولی شرط داره..........
ات: چه شرطی ؟
جیمین: ..........
‌منتظر پارت بعدیییی باشید