Love warning
part::39
ویولیا: شاید داره راست میگه...نمیدونم باید باورش کنم یا نه چیزی نگفتم و فقط دنبالش رفتم سوار ماشین شدیم نزدیک عمارت بودیم که چون خسته بودم خوابم برد........
ویو کوک: وقتی رسیدیم دیدم لیا خوابش برده براید استایل بغلش کردم و بردمش داخل و رفتم گذاشتمش داخل اتاق خودش روی تخت چون خودمم دیشب نخوابیده بودم کنارش خوابیدم
ساعت ۱۲ ظهر
ویو لیا: چشمام رو باز کردم که دیدم روی تخت بودم جونگ کوک هم کنارم خواب بود تا خواستم بلند شم کشیدم عقب و داخل بغلش گرفتم
کوک:...تکون نخور...(خوابالو)
ویو لیا: هیچی نگفتم و فقط همون طور که گفته بود تکون نخوردم دستاشو بهم گره زد و گفت
کوک:هنوز ناراحتی؟
لیا:...اره...چون بهم نگفتی کی بود...اون موقع هم سرم داد زدی و گفتی به من ربطی نداره
کوک:.....خب راستش من قبلا باهاش بودم ولی سر یه موضوعی باهاش دعوام شد بعدشم اون رابطه رو تموم کردم الانم فقط به خاطر هرزگیش و بهم زدن رابطهی من و تو اومده بود
لیا:...اون برام مهم نیست.. فقط تو مهمی(اروم)
کوک: بیبی گرل من فقط تویی(محکم تر بغلش میکنه)
لیا: من هنوز به خاطر رفتارات ناراحتماااا
کوک:نه دیگه نشد کهههههه
لیا: میخوام برم حمام ولم کن
کوک:اگه ولت نکنم چی؟
لیا:دوباره قهر میکنم ایندفعه جدی جدی
کوک:اگه قهر کنی دوباره ناز نمیخرم(کیوت)
لیا:.....میدونستم......(الکی خودشو به ناراحتی میزنه)
کوک:یاااااا دارم شوخی میکنم
لیا: منم دارم شوخی میکنم
کوک: حالا پاشو برو حمام
لیا: خو ولم نمیکنی که
کوک:(ولش میکنه)...
ویولیا: رفتم حمام و برگشتم لباسامو پوشیدم و موهامو خشک کردم و رفتم پایین گرسنم بود غذای اجوما هم آماده بود با جونگ کوک نشستیم و تا جایی که میتونستیم خوردیم....
یک هفته بعد
ویو لیا: شب بود روی کاناپه دراز کشیده بودم که صدای در اومد بعدشم صدای جونگ کوک اومد
کوک: لیااا
ویو لیا: چون خسته بودم و خوابم میومد از روی کاناپه بلند نشدم و گفتم
لیا: بلهههه
کوک: چرا اینجایی؟ اگه خوابته که برو داخل اتاق بخوابم. بعدشم الان برای خواب زود نیست؟..هوم؟؟؟
لیا: نه زود نیست بعدشم با کاری که ظهری باهام کردی چه توقعی داری هااا(عصبی ولی کیوت و خسته)
کوک:........
توجه: پارت بعدی اصماته اگه دوست ندارید نخونید و لطفا گزارشم نکنید چون حالم خوب نیست نمیتونم دوباره بزارم
ویولیا: شاید داره راست میگه...نمیدونم باید باورش کنم یا نه چیزی نگفتم و فقط دنبالش رفتم سوار ماشین شدیم نزدیک عمارت بودیم که چون خسته بودم خوابم برد........
ویو کوک: وقتی رسیدیم دیدم لیا خوابش برده براید استایل بغلش کردم و بردمش داخل و رفتم گذاشتمش داخل اتاق خودش روی تخت چون خودمم دیشب نخوابیده بودم کنارش خوابیدم
ساعت ۱۲ ظهر
ویو لیا: چشمام رو باز کردم که دیدم روی تخت بودم جونگ کوک هم کنارم خواب بود تا خواستم بلند شم کشیدم عقب و داخل بغلش گرفتم
کوک:...تکون نخور...(خوابالو)
ویو لیا: هیچی نگفتم و فقط همون طور که گفته بود تکون نخوردم دستاشو بهم گره زد و گفت
کوک:هنوز ناراحتی؟
لیا:...اره...چون بهم نگفتی کی بود...اون موقع هم سرم داد زدی و گفتی به من ربطی نداره
کوک:.....خب راستش من قبلا باهاش بودم ولی سر یه موضوعی باهاش دعوام شد بعدشم اون رابطه رو تموم کردم الانم فقط به خاطر هرزگیش و بهم زدن رابطهی من و تو اومده بود
لیا:...اون برام مهم نیست.. فقط تو مهمی(اروم)
کوک: بیبی گرل من فقط تویی(محکم تر بغلش میکنه)
لیا: من هنوز به خاطر رفتارات ناراحتماااا
کوک:نه دیگه نشد کهههههه
لیا: میخوام برم حمام ولم کن
کوک:اگه ولت نکنم چی؟
لیا:دوباره قهر میکنم ایندفعه جدی جدی
کوک:اگه قهر کنی دوباره ناز نمیخرم(کیوت)
لیا:.....میدونستم......(الکی خودشو به ناراحتی میزنه)
کوک:یاااااا دارم شوخی میکنم
لیا: منم دارم شوخی میکنم
کوک: حالا پاشو برو حمام
لیا: خو ولم نمیکنی که
کوک:(ولش میکنه)...
ویولیا: رفتم حمام و برگشتم لباسامو پوشیدم و موهامو خشک کردم و رفتم پایین گرسنم بود غذای اجوما هم آماده بود با جونگ کوک نشستیم و تا جایی که میتونستیم خوردیم....
یک هفته بعد
ویو لیا: شب بود روی کاناپه دراز کشیده بودم که صدای در اومد بعدشم صدای جونگ کوک اومد
کوک: لیااا
ویو لیا: چون خسته بودم و خوابم میومد از روی کاناپه بلند نشدم و گفتم
لیا: بلهههه
کوک: چرا اینجایی؟ اگه خوابته که برو داخل اتاق بخوابم. بعدشم الان برای خواب زود نیست؟..هوم؟؟؟
لیا: نه زود نیست بعدشم با کاری که ظهری باهام کردی چه توقعی داری هااا(عصبی ولی کیوت و خسته)
کوک:........
توجه: پارت بعدی اصماته اگه دوست ندارید نخونید و لطفا گزارشم نکنید چون حالم خوب نیست نمیتونم دوباره بزارم
۱۷.۸k
۱۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.