عاشق خسته ( پارت 27)
جیمین : نمیدونم اونم منو دوس داره یا نه
یونا : بهش بگو... اگه دوسِت نداشته باشه حداقل حِستو بهش گفتی
جیمین : فک کنم ازم متنفره
یونا : بهش بگو جیمین.... اگه بهش نگی حس بدی پیدا میکنی
جیمین : خیلی خب باشه خودت خواستی ..... یونا من عاشقتم
یونا : حالا باید حتما روی من امتحان میکردی جیمین؟
جیمین : چی میگی تو
یونا : برو به خودش بگو...نمیخواد با من امتحان کنی
جیمین :تو خیلی اسکلی.... من عاشق توعم ابله
یونا : ها؟
جیمین : از بس خنگی دیگه.... چرا منظورمو نمیگیری
یونا : ببین من...
جیمین: توچی
یونا : تو منو دوس داری ولی....
جیمین : ولی ؟
یونا : من.... خب ولش کن بیا بریم بیرون
جیمین : حرفو نپیچون، یونا..... میخوام باهات ازدواج کنم
یونا : چ... چی؟
جیمین : آره و این برای مراقبت از توعه
نمیتونم بذارم آسیب ببینی... باید باهات ازدواج کنم تا بتونم خوب ازت مراقبت کنم
یونا : جیمین تو چی میگی
جیمین : میخوام تا آخر هفته ازدواج کنیم
یونا : جیمینننننن
جیمین : آماده شو بریم بیرون
یونا: جیمین نرو.... باید به حرفای منم گوش کنی
جیمین : بگو
یونا : تو کسی نیستی که میخوام باهاش ازدواج کنم
جیمین : چی
یونا : من یکی دیگرو دوس دارم
جیمین : برام مهم نیست
یونا : تو داری همینجوری برای خودت میبری و میدوزی.... حتی نظر منم نمیخوای
جیمین : اصن نمیدونم چرا بهت گفتم که قراره چیکار کنم
باید کار خودمو میکردم
یونا : این موضوع با بقیه ی کارات فرق داره.... ایندفه بحث یه عمر زندگیه
جیمین : من دوس دارم این یه عمرو با تو باشم
یونا : ولی من نمیخوام
جیمین : و تو غلط میکنی نمیخوای
یونا : همیشه اینکارارو میکنی، اینا کارای همیشگیته
جیمین : انقد حرف نزن، آماده شو
چند دقیقه دیگه میام بالا ، باید آماده باشی
یونا : هرکاری میخوای بکن ولی من هیچوقت عاشقت نمیشم
..........
یونا : بهش بگو... اگه دوسِت نداشته باشه حداقل حِستو بهش گفتی
جیمین : فک کنم ازم متنفره
یونا : بهش بگو جیمین.... اگه بهش نگی حس بدی پیدا میکنی
جیمین : خیلی خب باشه خودت خواستی ..... یونا من عاشقتم
یونا : حالا باید حتما روی من امتحان میکردی جیمین؟
جیمین : چی میگی تو
یونا : برو به خودش بگو...نمیخواد با من امتحان کنی
جیمین :تو خیلی اسکلی.... من عاشق توعم ابله
یونا : ها؟
جیمین : از بس خنگی دیگه.... چرا منظورمو نمیگیری
یونا : ببین من...
جیمین: توچی
یونا : تو منو دوس داری ولی....
جیمین : ولی ؟
یونا : من.... خب ولش کن بیا بریم بیرون
جیمین : حرفو نپیچون، یونا..... میخوام باهات ازدواج کنم
یونا : چ... چی؟
جیمین : آره و این برای مراقبت از توعه
نمیتونم بذارم آسیب ببینی... باید باهات ازدواج کنم تا بتونم خوب ازت مراقبت کنم
یونا : جیمین تو چی میگی
جیمین : میخوام تا آخر هفته ازدواج کنیم
یونا : جیمینننننن
جیمین : آماده شو بریم بیرون
یونا: جیمین نرو.... باید به حرفای منم گوش کنی
جیمین : بگو
یونا : تو کسی نیستی که میخوام باهاش ازدواج کنم
جیمین : چی
یونا : من یکی دیگرو دوس دارم
جیمین : برام مهم نیست
یونا : تو داری همینجوری برای خودت میبری و میدوزی.... حتی نظر منم نمیخوای
جیمین : اصن نمیدونم چرا بهت گفتم که قراره چیکار کنم
باید کار خودمو میکردم
یونا : این موضوع با بقیه ی کارات فرق داره.... ایندفه بحث یه عمر زندگیه
جیمین : من دوس دارم این یه عمرو با تو باشم
یونا : ولی من نمیخوام
جیمین : و تو غلط میکنی نمیخوای
یونا : همیشه اینکارارو میکنی، اینا کارای همیشگیته
جیمین : انقد حرف نزن، آماده شو
چند دقیقه دیگه میام بالا ، باید آماده باشی
یونا : هرکاری میخوای بکن ولی من هیچوقت عاشقت نمیشم
..........
۲۴.۳k
۲۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.