پارت ۴
پارت ۴
ازدواج اجباری
ویو یونا
رسیدیم عمارت کوک
_ پیاده شو
+ خودم میدونم
با کوک رفتیم داخل چقدر بزرگ بود کوک اتاقمو نشونم داد یه اتاق با تم مشکی
+ چه خشگلهههه
_ خوشت آمده
+ به تو چه
وسایلمو چیدم تو اتاق و رفتم رو مبل لم دادم
+ آجوما
: جانم دخترم
+ ناهار چی داریم
: دوکبوکی
+ آخجون
_ هی یونا من میرم بیرون شب حاضر باش برای خرید عروسی برین بیرون
+ باشه
ناهارو خوردم و برای شب حاضر شدم
+ پس این گوساله چرا نمیاد
_ بیا تو ماشین
+ آمدم
تو پاساژ
+ هوی من از این لباس خوشم آمده
_ منم این کوتو میخرم
+ به من چه من خودم یه نفرو دوست دارم تو او دوست دختر داری پس فقط ازدواج میکنیم و کار به هم نداریم نظرت
_ نه
+ اوسکل
رفتیم خونه داشتم از خستگی میمردم
رفتم تو اتاقم که کوک آمد
+ اینجا چکار میکنی
_ مگه نمیدونی باید باهم بخوابیم
+ یعنی چی
_ فقط شبا پیش هم میخوابیم
+ ولی من نمیخوام
_ مامانت گفته
+ ایششش بیا
آمد از پشت بغلم کرد و خوابید
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
خمارییییییی
فکر نکنم این فیک طولانی باشه کلا فیکای من طولانی نیست و چند پارتی
شرطا
لایک= ۸
کامنت= ۱۰
پر کنید میزارم 🖤
ازدواج اجباری
ویو یونا
رسیدیم عمارت کوک
_ پیاده شو
+ خودم میدونم
با کوک رفتیم داخل چقدر بزرگ بود کوک اتاقمو نشونم داد یه اتاق با تم مشکی
+ چه خشگلهههه
_ خوشت آمده
+ به تو چه
وسایلمو چیدم تو اتاق و رفتم رو مبل لم دادم
+ آجوما
: جانم دخترم
+ ناهار چی داریم
: دوکبوکی
+ آخجون
_ هی یونا من میرم بیرون شب حاضر باش برای خرید عروسی برین بیرون
+ باشه
ناهارو خوردم و برای شب حاضر شدم
+ پس این گوساله چرا نمیاد
_ بیا تو ماشین
+ آمدم
تو پاساژ
+ هوی من از این لباس خوشم آمده
_ منم این کوتو میخرم
+ به من چه من خودم یه نفرو دوست دارم تو او دوست دختر داری پس فقط ازدواج میکنیم و کار به هم نداریم نظرت
_ نه
+ اوسکل
رفتیم خونه داشتم از خستگی میمردم
رفتم تو اتاقم که کوک آمد
+ اینجا چکار میکنی
_ مگه نمیدونی باید باهم بخوابیم
+ یعنی چی
_ فقط شبا پیش هم میخوابیم
+ ولی من نمیخوام
_ مامانت گفته
+ ایششش بیا
آمد از پشت بغلم کرد و خوابید
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
خمارییییییی
فکر نکنم این فیک طولانی باشه کلا فیکای من طولانی نیست و چند پارتی
شرطا
لایک= ۸
کامنت= ۱۰
پر کنید میزارم 🖤
۱۳.۳k
۱۹ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.