اوکی بعد مدت ها پارت آخره
اوکی بعد مدت ها پارت آخره
ویو دو هفته بعد
ا/ت:بعد از طلاقمون هر روز دم در خونه ی من بود همش بهم التماس میکرد ولی من حتی از درم بیرون می اومدم نگاش نمیکردم حقشه باید دردی که من کشیدم با پوست و استخون حس کنه
ویو جونگ کوک
من دیگه نمیتونستم من اونو یه بار از دست دادم دیگه نمیدم
یه فکری به سرم زد میرم شرکتش
ویو ا/ت
صبح بود از خواب بیدار شدم دیدم جونگ کوک نیست حتما یه هرزه ی دیگه پیدا کرده مهم نیست رفتم شرکت داشتم کارامو میکردم که یه دفعه صدایی شنیدم اون جونگ کوک بود رفتم سمت پنجره دیدم بنزین ریخته رو خودش
+جونگکوک داد رفتم پایین که قشنگ ببینم چی میگه
_ مردم من قبلا عاشق یه نفر بودم ولی بخاطر مشکلاتی از جانب خودم نتونستم مراقبش باشم اون رفت عشقشو ازم گرفت اعتمادشم ازم گرفت من دوباره اعتمادشو برگردوندم باهم ازدواج کردیم ولی من دوباره اشتباه کردم قدر الماسمو ندونستم یه جمله خیلی قشنگ بهم گفت (با بغص)
گفت تو وقتی داشتی ستاره هارو میشمارد ماه رو از دست دادی حالا میخوام دوباره برش گردونم میخوام دوباره دوسم داشته باشه (با گریه)
+دلم شکست میخواستم بغلش کنم که بازم غرورم نخواست اگه میخوای خودتو بکشی اینجا جای اینکار نیست آقای محترم(سرد)
و رفتم که صدای تصادف شنیدم وقتی برگشتم با چیزی که دیدم قلبم واستاد او جونگکوک
بود رفتم سمتش بغلش کردم
+چشاتو نبند عشقم باشه
_ا/تم سرفه منو ..می..بخشی
+آره میبخشم تروخدا چشاتو نبند قول میدم دوباره باهم ازدواج میکنیم باشه (با گریه)
_فکر ...ن..کنم..ب.ا.ز.م ..زنده باشم
ویو راوی ا/ت دیگه طاقت نیاورد و لب های عشقشو بوسید اون لحظه جونگکوک یه عمر دوباره گرفت ولی متاسفانه بی هوش شد
الان بیمارستانن
+از وقتی که جونگکوکو بردن اتاق عمل ۵ ساعت میگذره دیگه دارم میترسم که یکدفعه دیدم همه هجوم بردن سمت اتاق بزور یه پرستارو گیر انداختم
×خانم الان وضع خوبی ندارم دستگاه قلب خطش صاف بزارین برم
+با حرفی که شنیدم رو دوزانوم فرود اومدم
یعنی چی اون باید زنده بمونه نهههه
خب بچه بنظرتون آخرشو غمگین کنم یا نه
ویو دو هفته بعد
ا/ت:بعد از طلاقمون هر روز دم در خونه ی من بود همش بهم التماس میکرد ولی من حتی از درم بیرون می اومدم نگاش نمیکردم حقشه باید دردی که من کشیدم با پوست و استخون حس کنه
ویو جونگ کوک
من دیگه نمیتونستم من اونو یه بار از دست دادم دیگه نمیدم
یه فکری به سرم زد میرم شرکتش
ویو ا/ت
صبح بود از خواب بیدار شدم دیدم جونگ کوک نیست حتما یه هرزه ی دیگه پیدا کرده مهم نیست رفتم شرکت داشتم کارامو میکردم که یه دفعه صدایی شنیدم اون جونگ کوک بود رفتم سمت پنجره دیدم بنزین ریخته رو خودش
+جونگکوک داد رفتم پایین که قشنگ ببینم چی میگه
_ مردم من قبلا عاشق یه نفر بودم ولی بخاطر مشکلاتی از جانب خودم نتونستم مراقبش باشم اون رفت عشقشو ازم گرفت اعتمادشم ازم گرفت من دوباره اعتمادشو برگردوندم باهم ازدواج کردیم ولی من دوباره اشتباه کردم قدر الماسمو ندونستم یه جمله خیلی قشنگ بهم گفت (با بغص)
گفت تو وقتی داشتی ستاره هارو میشمارد ماه رو از دست دادی حالا میخوام دوباره برش گردونم میخوام دوباره دوسم داشته باشه (با گریه)
+دلم شکست میخواستم بغلش کنم که بازم غرورم نخواست اگه میخوای خودتو بکشی اینجا جای اینکار نیست آقای محترم(سرد)
و رفتم که صدای تصادف شنیدم وقتی برگشتم با چیزی که دیدم قلبم واستاد او جونگکوک
بود رفتم سمتش بغلش کردم
+چشاتو نبند عشقم باشه
_ا/تم سرفه منو ..می..بخشی
+آره میبخشم تروخدا چشاتو نبند قول میدم دوباره باهم ازدواج میکنیم باشه (با گریه)
_فکر ...ن..کنم..ب.ا.ز.م ..زنده باشم
ویو راوی ا/ت دیگه طاقت نیاورد و لب های عشقشو بوسید اون لحظه جونگکوک یه عمر دوباره گرفت ولی متاسفانه بی هوش شد
الان بیمارستانن
+از وقتی که جونگکوکو بردن اتاق عمل ۵ ساعت میگذره دیگه دارم میترسم که یکدفعه دیدم همه هجوم بردن سمت اتاق بزور یه پرستارو گیر انداختم
×خانم الان وضع خوبی ندارم دستگاه قلب خطش صاف بزارین برم
+با حرفی که شنیدم رو دوزانوم فرود اومدم
یعنی چی اون باید زنده بمونه نهههه
خب بچه بنظرتون آخرشو غمگین کنم یا نه
۳.۳k
۱۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.