چند پارتی
چند پارتی
part:2
منتظرش خبر بودم
که یهو جونگ کوک از اتاق اومد بیرون
کوک:راه کارت جواب داد
ا.ت:اوهوم امیدوارم دیگه اینجا نبینمت
کوک:اوکی خداحافظ
ا.ت:بای
سوار ماشینم شدم
هوففف امیدوارم دیگه اینجا نبینمش
در حال رانندگی بودم که گوشیم زنگ خورد
آقای مین بود
ا.ت:بله آقای مین
یونگی:خانوم کیم برای فردا یه سفر فوری دارید باید برید استرالیا
ا.ت:اههه نمیشه لغوش کنید
یونگی:خیر خیلی مهمه
ا.ت:باشه فقط یه جا برام تو هواپیما رزرو کن
یونگی:چشم خداحافظ
ا.ت:خداحافظ
وایی این سفر های کاری ام تموم نمیشه
فقط امیدوارم تو این چند روز جونگ کوک نره زندان
ویو فردا
کمربند ام رو بستم و نشستم تو هواپیما
خیلی خسته بودم چشمام رو روی هم گذاشتم و سیاهی
مهماندار:خانوم پاشید رسیدید
ا.ت:اوه واقعا مرسی بیدارم کردید
مهماندار:خواهش میکنم
چمدونم رو ورداشتم و رفتم بیرون ایییی چه هوا اینجا خوبه
حیف برای کار اومدم
یه تاکسی گرفتم و به سمت هتل رفتم
چند وقت بعد
خداروشکر تو این چند روز هیچ کسی برای جونگ کوک بهم زنگ نز...
تا این حرف رو زدم تلفنم زنگ خورد و شماره پاسگاه پلیس نمایان شد
ا.ت:اهههه شیبال
صدام رو صاف کردم و جواب دادم
ا.ت:بله
پلیس:بیاید کار های آقای جونگ کوک رو انجام بدید
ا.ت:چییی آخه من سفر کاری ام
پلیس:من چیکار کنم خب بیاین کره
ا.ت:سعی ام رو میکنم خودم رو تا فردا برسونم
ادامه دارد....
#بی_تی_اس #نامجون #جین #هوسوک #جیهوپ #شوگا #یونگی #اگوست_دی #جونگکوک #تهیونگ #جیمین #کیپاپ #کیدراما
part:2
منتظرش خبر بودم
که یهو جونگ کوک از اتاق اومد بیرون
کوک:راه کارت جواب داد
ا.ت:اوهوم امیدوارم دیگه اینجا نبینمت
کوک:اوکی خداحافظ
ا.ت:بای
سوار ماشینم شدم
هوففف امیدوارم دیگه اینجا نبینمش
در حال رانندگی بودم که گوشیم زنگ خورد
آقای مین بود
ا.ت:بله آقای مین
یونگی:خانوم کیم برای فردا یه سفر فوری دارید باید برید استرالیا
ا.ت:اههه نمیشه لغوش کنید
یونگی:خیر خیلی مهمه
ا.ت:باشه فقط یه جا برام تو هواپیما رزرو کن
یونگی:چشم خداحافظ
ا.ت:خداحافظ
وایی این سفر های کاری ام تموم نمیشه
فقط امیدوارم تو این چند روز جونگ کوک نره زندان
ویو فردا
کمربند ام رو بستم و نشستم تو هواپیما
خیلی خسته بودم چشمام رو روی هم گذاشتم و سیاهی
مهماندار:خانوم پاشید رسیدید
ا.ت:اوه واقعا مرسی بیدارم کردید
مهماندار:خواهش میکنم
چمدونم رو ورداشتم و رفتم بیرون ایییی چه هوا اینجا خوبه
حیف برای کار اومدم
یه تاکسی گرفتم و به سمت هتل رفتم
چند وقت بعد
خداروشکر تو این چند روز هیچ کسی برای جونگ کوک بهم زنگ نز...
تا این حرف رو زدم تلفنم زنگ خورد و شماره پاسگاه پلیس نمایان شد
ا.ت:اهههه شیبال
صدام رو صاف کردم و جواب دادم
ا.ت:بله
پلیس:بیاید کار های آقای جونگ کوک رو انجام بدید
ا.ت:چییی آخه من سفر کاری ام
پلیس:من چیکار کنم خب بیاین کره
ا.ت:سعی ام رو میکنم خودم رو تا فردا برسونم
ادامه دارد....
#بی_تی_اس #نامجون #جین #هوسوک #جیهوپ #شوگا #یونگی #اگوست_دی #جونگکوک #تهیونگ #جیمین #کیپاپ #کیدراما
۵.۲k
۱۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.