(عشق خونی)Part15
ا/ت*ویو
صبحانمون رو خوردیم.
جیمین گفت
جیمین:بعد از صبحانه بوید بیای باهام لباس های خوشگل هم بپوش.
ا/ت:باشه، ولی نمیپرسم چرا
جیمین:افرین بیبی من.
ا/ت:تو ام افرین ددی من
بعدشم خوردیم صبحانمون رو من لباس پوشیدم لباس خوشگل.
رفتم تو اتاق شخصی جیمین.
انقدر خوشتیپ شده بود خیلی هم خوشگل شده بود.
ا/ت:وای
جیمین:چیزی شده
ا/ت:نه
جیمین:خیلی خوشگل شدی ولی.
ا/ت: ولی چی
جیمین:یکم لخته دردسر داره.
ا/ت:چی
از زبون نویسنده
جیمین:این که بخوام تحمل کنم
بعدش رفت در و بست و.
ا/ت رو هل داد روی تخت.
ا/ت:وحشی نشو
جیمین:نمیتونم.
عکس لباس جیمین رو میذارم.
یه کت سلطنتی پوشیده بود.
بعدش کتش رو در اورد.
ا/ت اومد پاشه.
ولی جیمین نذاشت.
جیمین زیر کتیش رو در اورد.
رفت روی ا/ت محکم بوسیدش.
ا/ت هم همکاری کرد.
جدا شد.
ا/ت:خب باشه برنامه ات این بود.
جیمین:اره
پس کاملش کن.
جیمین:واقعا
ا/ت:اره
پایان این پارت
صبحانمون رو خوردیم.
جیمین گفت
جیمین:بعد از صبحانه بوید بیای باهام لباس های خوشگل هم بپوش.
ا/ت:باشه، ولی نمیپرسم چرا
جیمین:افرین بیبی من.
ا/ت:تو ام افرین ددی من
بعدشم خوردیم صبحانمون رو من لباس پوشیدم لباس خوشگل.
رفتم تو اتاق شخصی جیمین.
انقدر خوشتیپ شده بود خیلی هم خوشگل شده بود.
ا/ت:وای
جیمین:چیزی شده
ا/ت:نه
جیمین:خیلی خوشگل شدی ولی.
ا/ت: ولی چی
جیمین:یکم لخته دردسر داره.
ا/ت:چی
از زبون نویسنده
جیمین:این که بخوام تحمل کنم
بعدش رفت در و بست و.
ا/ت رو هل داد روی تخت.
ا/ت:وحشی نشو
جیمین:نمیتونم.
عکس لباس جیمین رو میذارم.
یه کت سلطنتی پوشیده بود.
بعدش کتش رو در اورد.
ا/ت اومد پاشه.
ولی جیمین نذاشت.
جیمین زیر کتیش رو در اورد.
رفت روی ا/ت محکم بوسیدش.
ا/ت هم همکاری کرد.
جدا شد.
ا/ت:خب باشه برنامه ات این بود.
جیمین:اره
پس کاملش کن.
جیمین:واقعا
ا/ت:اره
پایان این پارت
۱۱.۰k
۱۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.