♡مافیا ددی من♡
♡مافیا ددی من♡
Part 5
(از زبان ا/ت)
هنوز تو شک بودم که چند دقیقه پیش چه اتفاقی افتاده بود ولی سعی کردم خودم رو جمع کنم و تصمیم گرفتیم حمله کنیم
تونستیم همه کسایی که از اونجا محافظت می کردند رو بکشیم وقتی به اخر کارخونه رسیدیم یه گاو صندوق بود که روش نور انداخته بودن
خیلی حس بدی داشتم ولی بازم به همراه جونگ کوک رفتم و بازش کردم
وقتی بازش کردم اصلا انتظار اینو نداشتم
داخلش یه نامه بود!!
جونگ کوک : یه نامه؟
ا/ت :بزار بازش کنم ببینم توش چی نوشته
وقتی بازش کردم توش بزرگ نوشته بود
نامه: پشت سرت رو نگاه کن!
منو جونگ کوک همزمان به پشت سر نگاه کردیم
و یکی رو دیدیم و بعدشم سیاهی متعلق
وقتی چشمام رو باز کردم دیدم که....
حمایت.....؟ 💜
Part 5
(از زبان ا/ت)
هنوز تو شک بودم که چند دقیقه پیش چه اتفاقی افتاده بود ولی سعی کردم خودم رو جمع کنم و تصمیم گرفتیم حمله کنیم
تونستیم همه کسایی که از اونجا محافظت می کردند رو بکشیم وقتی به اخر کارخونه رسیدیم یه گاو صندوق بود که روش نور انداخته بودن
خیلی حس بدی داشتم ولی بازم به همراه جونگ کوک رفتم و بازش کردم
وقتی بازش کردم اصلا انتظار اینو نداشتم
داخلش یه نامه بود!!
جونگ کوک : یه نامه؟
ا/ت :بزار بازش کنم ببینم توش چی نوشته
وقتی بازش کردم توش بزرگ نوشته بود
نامه: پشت سرت رو نگاه کن!
منو جونگ کوک همزمان به پشت سر نگاه کردیم
و یکی رو دیدیم و بعدشم سیاهی متعلق
وقتی چشمام رو باز کردم دیدم که....
حمایت.....؟ 💜
۹.۲k
۲۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.