پارت ۱۴
پارت ۱۴
ا.ت ویو
با دختره به اتاق رفتم و بهم گفت که
دختره: خب ما اینجا یخچال داریم هرچند که میتونی بیای رستوران
طبقه دوم رستوران داره اینجا هم حمومه و اینجا هم سرویس بهداشتی
هرچیزی که از نظر بهداشتی نیاز داشته باشی داره (اهم منظورش کان*دوم و
پ*د برای عادت ماهانه .....)
+ ممنون
ازش تشکر کردم و رفت
رو تخت دراز کشیدم ، نگران اینم که تهیونگ عو*ضی پیدام کنه
دروغ نگم خیلی ازش میترسم
البته از اول ازش میترسیدم ولی فکر نمیکردم که به زن
و بچه هم رحم نمیکنه
نباید اینجا بمونم چون اگه یه جا برای مدت زیاد ساکن باشم
حتما پیدام میکنه
و سر به تنم نمیزاره
ته ویو
به مسافر خونه رفتم رفتم پیش اتاقدار
زیاد مطمئن نیستم چون اینجوری ضایع بازیه
که بهش بگم میخام دختر مردم و بردارم
ببرم با خودم هرچند که اون ماله منه
ولی باید عاقلانه بدزدمش
رفتم پیش اتاقدار
_ سلام یه دختر تنها جوون اومده اینجا اتاق رزرو کرده
دختده: بله چطور؟
_ هوفف من شوهرش هستم
اومدم ببرمش
دختره: با * حرفش نصفه موند*
پیرمرد: نمیشه
_ اونوقت چرا
پیرمرد: روزانه بسیاری مرد میان و میگن که دنبال دختری هستیم
یکی میگه پدرشم یکی میگه داداششم
تو عم که میگی شوهر این خانمی
_ اوهوم ادامه بده پیرمرد
پیرمرد: اولین باری که اعتماد کردم یه خانم رو با پسرش بردن و به قتل رسوندن
_ این دختری که من دنبالش هستم اسمش ا.ت عه اون بیماره
و از تیمارستان فرار کرده میخوایم بریم تست اعصاب بدیم
ولی اون فرار کرد و
پیرمرد: کافیه از خودش میپرسم
رفتیم دم در اتاق ا.ت
تقه ای به در زد و ا.ت درو باز کرد
صورت قشنگش تو چارچوب در نمایان شد
+ تو اینجا چیکار میکنی *شکه*
پیرمرد: دخترم تو فرار کردی؟
+ ها؟؟ ا اره اما شما از کجا میدونی؟
مرد نگاهی متاسف به ا.ت کرد بعدش به من نگاه کرد و دوباره روبه ا.ت گفت
پیرمرد: چیزی نیس باشه برو تست بده و راحت شو..
ا.ت ویو
با دختره به اتاق رفتم و بهم گفت که
دختره: خب ما اینجا یخچال داریم هرچند که میتونی بیای رستوران
طبقه دوم رستوران داره اینجا هم حمومه و اینجا هم سرویس بهداشتی
هرچیزی که از نظر بهداشتی نیاز داشته باشی داره (اهم منظورش کان*دوم و
پ*د برای عادت ماهانه .....)
+ ممنون
ازش تشکر کردم و رفت
رو تخت دراز کشیدم ، نگران اینم که تهیونگ عو*ضی پیدام کنه
دروغ نگم خیلی ازش میترسم
البته از اول ازش میترسیدم ولی فکر نمیکردم که به زن
و بچه هم رحم نمیکنه
نباید اینجا بمونم چون اگه یه جا برای مدت زیاد ساکن باشم
حتما پیدام میکنه
و سر به تنم نمیزاره
ته ویو
به مسافر خونه رفتم رفتم پیش اتاقدار
زیاد مطمئن نیستم چون اینجوری ضایع بازیه
که بهش بگم میخام دختر مردم و بردارم
ببرم با خودم هرچند که اون ماله منه
ولی باید عاقلانه بدزدمش
رفتم پیش اتاقدار
_ سلام یه دختر تنها جوون اومده اینجا اتاق رزرو کرده
دختده: بله چطور؟
_ هوفف من شوهرش هستم
اومدم ببرمش
دختره: با * حرفش نصفه موند*
پیرمرد: نمیشه
_ اونوقت چرا
پیرمرد: روزانه بسیاری مرد میان و میگن که دنبال دختری هستیم
یکی میگه پدرشم یکی میگه داداششم
تو عم که میگی شوهر این خانمی
_ اوهوم ادامه بده پیرمرد
پیرمرد: اولین باری که اعتماد کردم یه خانم رو با پسرش بردن و به قتل رسوندن
_ این دختری که من دنبالش هستم اسمش ا.ت عه اون بیماره
و از تیمارستان فرار کرده میخوایم بریم تست اعصاب بدیم
ولی اون فرار کرد و
پیرمرد: کافیه از خودش میپرسم
رفتیم دم در اتاق ا.ت
تقه ای به در زد و ا.ت درو باز کرد
صورت قشنگش تو چارچوب در نمایان شد
+ تو اینجا چیکار میکنی *شکه*
پیرمرد: دخترم تو فرار کردی؟
+ ها؟؟ ا اره اما شما از کجا میدونی؟
مرد نگاهی متاسف به ا.ت کرد بعدش به من نگاه کرد و دوباره روبه ا.ت گفت
پیرمرد: چیزی نیس باشه برو تست بده و راحت شو..
۵.۷k
۲۱ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.