من از تو بدم میاد p:2
بابام اومد پایین و با همه شون احوال پرسی کرد
م ا/ت: دخترم میز رو بچین
ا/ت : باشه
یونا:تهیونگ برو کمکش
ا/ت: عا نه نه نمیخواد خودم...
یوتا: بزار بیاد گیرم اینجا بیکار نشست
تهیونگ و ا/ت در حال چیدن میز
تهیونگ: پس اسمت ا/ت هستش
ا/ت:...
تهیونگ: دوست دخترم میشی
ا/ت: چی ؟ عمرا
تهیونگ: چرا آخه
ا/ت: خوشم ازت نمیاد
تهیونگ : (خنده)
ا/ت: به چی میخندی؟ چیز خودداری نگفتم
تهیونگ: از خدات هم باشه
ا/ت:...
ا/ت: بفرمایید
تهیونگ: فرماییدیم(با خنده )
ا/ت: بخند آقای کیم
پ تهیونگ: هی بچه ها چی میگین
پ ا/ت: چیز خندداری هست بگین ما هم بخندیم
پ تهیونگ: چقدر بهم میاین
ا/ت و تهیونگ: ما؟
پ ا/ت: اره دیگه شما دو نفر
....................................
دو سال بعد
( توی این دو سال خانواده ا/ت و تهیونگ با هم در ارتباط هستن)
ا/ت : واااای مامان نمیدونی چقدر خوشحالم دانشگاه تموم شد
م ا/ت : منم هم سن تو بودم خیلی خوشحال بودم یادش بخیر
م ا/ت : راستی امشب خونه خاله یونا دعوتیم
ا/ت : عا مامان من میخوام با میا برم بیرون
ا/ت : اشکال نداره دیگه
م ا/ت : نه برو ولی خواستی برگردی بیا خونه خاله یونا
ا/ت : باشه
...................
ا/ت : خب بریم کجا ؟
میا : عا نمیدونم بریم بار ؟
ا/ت: بار ، باشه بریم
شب ساعت ۱۲
( مامان و بابای ا/ت شب خونه تهیونگ اینا میخوابن چون فردا پدراشون میخوان برن سفر کاری)
گوشی مامان ا/ت زنگ میخوره
م ا/ت : تهیونگ خاله میشه بری گوشیمو جواب بدی شاید ا/ت باشه
تهیونگ : باشه رفتم
ویو تهیونگ:
رفتم گوشی رو جواب بدن شماره ناشناس بود
تهیونگ: الو بفرمایید
ناشناس : عا ببخشید ا/ت خیلی مسته نمیتونه برگرده میشه بیاین دنبالش ؟
تهیونگ: الان میایم
تهیونگ: خاله ا/ت بود گفت برم دنبالش
م ا/ت : مرسی پسرم لطف میکنی
ویو تهیونگ:
رسیدم به بار رفتم داخل ا/ت رو دیدم که داشت چرت و پرت میگفت
تهیونگ: ا/ت پاشو بریم
میا: شما کی هستین؟
تهیونگ: تهیونگم
میا : اوو ا/ت پاشو برو
ا/ت : بای بای میا
میا : بای
ا/ت توی ماشین میخوابه
ویو تهیونگ:
رسیدیم خونه ولی ا/ت خواب بود انقدر کیوت بود دلم نمیومد بیدارش کنم بخاطر همین بغلش کردم گذاشتمش توی اتاقم خودم روی مبل خوابیدم
م ا/ت: چه رمانتیک
یونا: اره بهم خیلی میاین
تهیونگ: مامان شما بیدارین
یونا: اره پسرم . چرا بیدار شدی
تهیونگ: گردنم روی دسته مبل درد گرفت
یونا : برو توی اتاق خودت بخواب
تهیونگ : آخه میگم ا/ت معذب نباشه
م ا/ت : نه بابا اون الان انقدر خستس
تهیونگ: باشه من رفتم شب بخیر
یونا و م ا/ت : شب بخیر
.......
صبح ساعت ۸ نیم
ا/ت : صبح بخیر مامان(غلت خورد)
تهیونگ: هی آروم باش. من مامانت نیستم
ا/ت: وای من پیش تو چیکار میکنم
تهیونگ: خانم دیشب انقدر مست بودن که...
ا/ت : کی من نه نه اصلا
تهیونگ: به مامان بابات نگفتم که بار بودی و مست کردی
ا/ت :خب؟
تهیونگ: اگه میخوای نگم و دلمو مامانتو نشکنی باید
ا/ت: باید چی ؟ چی ازم میخوای
تهیونگ: هیچی فقط دوست دخترم شو
ا/ت : هوووووف
تهیونگ: نمیخوای دل مامانتو بشکنی دیگه
ا/ت : قبول ولی کسی خبر دار نشه
تهیونگ: قول نمیدم ولی باشه
ویو ا/ت:
رفتیم پایین سر میز نشستیم
پ تهیونگ: خب بچه ما نیستیم مراقب خودمون باشین
تهیونگ: حتما فقط ما
ا/ت: هییی چیمیگی
پ ا/ت : بزار حرفشو بزنه دیگه
تهیونگ: عااا ا/ت دوست دختر منه با اجازتون
یونا : عا میدونستم
ا/ت : عا ببخشید خاله ولی از کجا ؟
م ا/ت : از اونجایی که دیشب بغلش بودی
ا/ت : چی تو منو بغل کردی
تهیونگ: ببخشید که خواب بودی
ا/ت زیر لبی به تهیونگ میگه :
ا/ت : هی من دوست ندارم فقط بخاطر دیشب..
تهیونگ: ولی من دوست دارم دختر کوچولو
ا/ت:......
م ا/ت: دخترم میز رو بچین
ا/ت : باشه
یونا:تهیونگ برو کمکش
ا/ت: عا نه نه نمیخواد خودم...
یوتا: بزار بیاد گیرم اینجا بیکار نشست
تهیونگ و ا/ت در حال چیدن میز
تهیونگ: پس اسمت ا/ت هستش
ا/ت:...
تهیونگ: دوست دخترم میشی
ا/ت: چی ؟ عمرا
تهیونگ: چرا آخه
ا/ت: خوشم ازت نمیاد
تهیونگ : (خنده)
ا/ت: به چی میخندی؟ چیز خودداری نگفتم
تهیونگ: از خدات هم باشه
ا/ت:...
ا/ت: بفرمایید
تهیونگ: فرماییدیم(با خنده )
ا/ت: بخند آقای کیم
پ تهیونگ: هی بچه ها چی میگین
پ ا/ت: چیز خندداری هست بگین ما هم بخندیم
پ تهیونگ: چقدر بهم میاین
ا/ت و تهیونگ: ما؟
پ ا/ت: اره دیگه شما دو نفر
....................................
دو سال بعد
( توی این دو سال خانواده ا/ت و تهیونگ با هم در ارتباط هستن)
ا/ت : واااای مامان نمیدونی چقدر خوشحالم دانشگاه تموم شد
م ا/ت : منم هم سن تو بودم خیلی خوشحال بودم یادش بخیر
م ا/ت : راستی امشب خونه خاله یونا دعوتیم
ا/ت : عا مامان من میخوام با میا برم بیرون
ا/ت : اشکال نداره دیگه
م ا/ت : نه برو ولی خواستی برگردی بیا خونه خاله یونا
ا/ت : باشه
...................
ا/ت : خب بریم کجا ؟
میا : عا نمیدونم بریم بار ؟
ا/ت: بار ، باشه بریم
شب ساعت ۱۲
( مامان و بابای ا/ت شب خونه تهیونگ اینا میخوابن چون فردا پدراشون میخوان برن سفر کاری)
گوشی مامان ا/ت زنگ میخوره
م ا/ت : تهیونگ خاله میشه بری گوشیمو جواب بدی شاید ا/ت باشه
تهیونگ : باشه رفتم
ویو تهیونگ:
رفتم گوشی رو جواب بدن شماره ناشناس بود
تهیونگ: الو بفرمایید
ناشناس : عا ببخشید ا/ت خیلی مسته نمیتونه برگرده میشه بیاین دنبالش ؟
تهیونگ: الان میایم
تهیونگ: خاله ا/ت بود گفت برم دنبالش
م ا/ت : مرسی پسرم لطف میکنی
ویو تهیونگ:
رسیدم به بار رفتم داخل ا/ت رو دیدم که داشت چرت و پرت میگفت
تهیونگ: ا/ت پاشو بریم
میا: شما کی هستین؟
تهیونگ: تهیونگم
میا : اوو ا/ت پاشو برو
ا/ت : بای بای میا
میا : بای
ا/ت توی ماشین میخوابه
ویو تهیونگ:
رسیدیم خونه ولی ا/ت خواب بود انقدر کیوت بود دلم نمیومد بیدارش کنم بخاطر همین بغلش کردم گذاشتمش توی اتاقم خودم روی مبل خوابیدم
م ا/ت: چه رمانتیک
یونا: اره بهم خیلی میاین
تهیونگ: مامان شما بیدارین
یونا: اره پسرم . چرا بیدار شدی
تهیونگ: گردنم روی دسته مبل درد گرفت
یونا : برو توی اتاق خودت بخواب
تهیونگ : آخه میگم ا/ت معذب نباشه
م ا/ت : نه بابا اون الان انقدر خستس
تهیونگ: باشه من رفتم شب بخیر
یونا و م ا/ت : شب بخیر
.......
صبح ساعت ۸ نیم
ا/ت : صبح بخیر مامان(غلت خورد)
تهیونگ: هی آروم باش. من مامانت نیستم
ا/ت: وای من پیش تو چیکار میکنم
تهیونگ: خانم دیشب انقدر مست بودن که...
ا/ت : کی من نه نه اصلا
تهیونگ: به مامان بابات نگفتم که بار بودی و مست کردی
ا/ت :خب؟
تهیونگ: اگه میخوای نگم و دلمو مامانتو نشکنی باید
ا/ت: باید چی ؟ چی ازم میخوای
تهیونگ: هیچی فقط دوست دخترم شو
ا/ت : هوووووف
تهیونگ: نمیخوای دل مامانتو بشکنی دیگه
ا/ت : قبول ولی کسی خبر دار نشه
تهیونگ: قول نمیدم ولی باشه
ویو ا/ت:
رفتیم پایین سر میز نشستیم
پ تهیونگ: خب بچه ما نیستیم مراقب خودمون باشین
تهیونگ: حتما فقط ما
ا/ت: هییی چیمیگی
پ ا/ت : بزار حرفشو بزنه دیگه
تهیونگ: عااا ا/ت دوست دختر منه با اجازتون
یونا : عا میدونستم
ا/ت : عا ببخشید خاله ولی از کجا ؟
م ا/ت : از اونجایی که دیشب بغلش بودی
ا/ت : چی تو منو بغل کردی
تهیونگ: ببخشید که خواب بودی
ا/ت زیر لبی به تهیونگ میگه :
ا/ت : هی من دوست ندارم فقط بخاطر دیشب..
تهیونگ: ولی من دوست دارم دختر کوچولو
ا/ت:......
۵۸.۵k
۱۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.