پارت 12 فیک شرط بندی مافیا ✨️🌓🥀
یونجی لب تهیونگ رو بوسید میخواست تهیونگ رو اغوا کنه🤣🤦
یهو بابابزرگ در رو باز کرد🤣🤣🤣🤣🤣 و بعدششش
بابابزرگ: کارتو نو انجام بدین من نوه میخوام
یونجی و تهیونگ از خجالت سرخ شده بود
ولی تهیونگ حتی رو نا رو لمسم نکرد
یونجی: چرا بهم دستم نزدی
تهیونگ: من نمیخوام شرطو ببازم اخه من دوستت دارم
فکر یونجی : اره جون عمت پس اون عکسا کی بود
یونجی: من میرم سر قراداد با مافیایی ایتالیایی
تهیونگ: باشه منم کار دارم
یونجی فلیکس بیا بریم
یونجی: چی با موتور
فلیکس: ماشین خراب شده با موتور میریم
از عمد این کار رو کرد که یونجی رو به خودش نزدیک کنه
فلیکس: محکم بشین قرار با سرعت بالا رانندگی کنم
یونجی سوار شد ولی اصلا نزدیک فلیکس نشد
فلیکس زد رو ترمز یونجی افتاد رو فلیکس 😊✨️🤦
یونجی : مث آدم برو
فلیکس پاشو گذاشت رو گاز 🤣
یونجی: جیغغغغغغغغغغغغع یواش برووووو
فلیکس: منو محکم بغل کن تا آسیب نبینی
یونجی محکم فلیکس رو بغل کرده بود✨️🌓
فکر فلیکس : چرا قلبم تند میزنه نکنه مریض شدم
فلیکس کنار یه بستنی فروشی موتور رو زد کنار
فلیکس: بیا ببریم بستنی بخریم
یونجی: تو این سرما؟!
فلیکس: خوشمزه گیش از سرد بودنه هواست
فلیکس: اقا دوتا بستنی شکلاتی بدین
یونجی: طعم مورد علاقه منو از کجا میدونی
فلیکس: من همه چیز رو راجب تو میدونم
یونجی بستنی میخورد فلیکس محوش شده بود
یهو کنار لب یونجی رو بوسید 🤦😶😁
یونجی: چیکار میکنی منحرف
فلیکس: ۱ بستنی گوشه لبت بود ۲ اون پسره منحرف که رو اون میز نشسته عکس میگرفت ازت مخفیانه
یونجی: ترسیدم فکر کردم عاشقم شدی
فلیکس: من و عاشق شدن هه
ولی فلیکس تو اون سرما گرمش شده بود
رفتن رسیدن به محل قرار
یونجی: فلیکس تو بیرون بمون نیا تو
فلیکس: نه منم میام ممکنه جونت در خطر باشه
یونجی رفت یه ساعتی نشستن صدای تیر بلند شد......
فلیکس دویید سمت اتاق........
ببخشید من کرم دارم✨️🫶🏻🤣🤣🤣
یهو بابابزرگ در رو باز کرد🤣🤣🤣🤣🤣 و بعدششش
بابابزرگ: کارتو نو انجام بدین من نوه میخوام
یونجی و تهیونگ از خجالت سرخ شده بود
ولی تهیونگ حتی رو نا رو لمسم نکرد
یونجی: چرا بهم دستم نزدی
تهیونگ: من نمیخوام شرطو ببازم اخه من دوستت دارم
فکر یونجی : اره جون عمت پس اون عکسا کی بود
یونجی: من میرم سر قراداد با مافیایی ایتالیایی
تهیونگ: باشه منم کار دارم
یونجی فلیکس بیا بریم
یونجی: چی با موتور
فلیکس: ماشین خراب شده با موتور میریم
از عمد این کار رو کرد که یونجی رو به خودش نزدیک کنه
فلیکس: محکم بشین قرار با سرعت بالا رانندگی کنم
یونجی سوار شد ولی اصلا نزدیک فلیکس نشد
فلیکس زد رو ترمز یونجی افتاد رو فلیکس 😊✨️🤦
یونجی : مث آدم برو
فلیکس پاشو گذاشت رو گاز 🤣
یونجی: جیغغغغغغغغغغغغع یواش برووووو
فلیکس: منو محکم بغل کن تا آسیب نبینی
یونجی محکم فلیکس رو بغل کرده بود✨️🌓
فکر فلیکس : چرا قلبم تند میزنه نکنه مریض شدم
فلیکس کنار یه بستنی فروشی موتور رو زد کنار
فلیکس: بیا ببریم بستنی بخریم
یونجی: تو این سرما؟!
فلیکس: خوشمزه گیش از سرد بودنه هواست
فلیکس: اقا دوتا بستنی شکلاتی بدین
یونجی: طعم مورد علاقه منو از کجا میدونی
فلیکس: من همه چیز رو راجب تو میدونم
یونجی بستنی میخورد فلیکس محوش شده بود
یهو کنار لب یونجی رو بوسید 🤦😶😁
یونجی: چیکار میکنی منحرف
فلیکس: ۱ بستنی گوشه لبت بود ۲ اون پسره منحرف که رو اون میز نشسته عکس میگرفت ازت مخفیانه
یونجی: ترسیدم فکر کردم عاشقم شدی
فلیکس: من و عاشق شدن هه
ولی فلیکس تو اون سرما گرمش شده بود
رفتن رسیدن به محل قرار
یونجی: فلیکس تو بیرون بمون نیا تو
فلیکس: نه منم میام ممکنه جونت در خطر باشه
یونجی رفت یه ساعتی نشستن صدای تیر بلند شد......
فلیکس دویید سمت اتاق........
ببخشید من کرم دارم✨️🫶🏻🤣🤣🤣
۹.۰k
۲۳ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.