آوای دروغین
آوای دروغین
بخش اول پارت۵
ببخشید من اشتباهی بخش دومشو فقط آپلود کردم اول این بخشو بعد پست قبلو
بعد اینکه همشونو شناختم و البته دو سه تا از اهنگ های معروفشونو گوش کردم رختخوابا رو پهن کردیم و دراز کشیدیم جدا از اینکه خیلی مشهور بودن اهنگاشون واقعا امیدبخش بودن و به انسان حس با ارزش بودن میدادن فردا صبح با لگد هایی که مونا بهم میزد بیدار شدم:زنیکه مگه مرض داری گمشو میخوام بخوابم روان پریش
_توی نمک نشناس مگه امروز قرار نبود با ماهان برین واسه کار بیشعور
یه چشممو باز کردم و بهش نگاه کردم و با دیدن قیافش پقی زدم زیر خنده، عین گوریل شده بود که از باغ وحش فرار کرده باشه
موهاشو که با کش بسته شده بودن،حالا بازه شده بودن ولی کش به موهاش گیر کرده بود چشماش بخاطر کم خوابی پف کرده بود زیر چشماش سیاه شده بود
حرصب بهم نگاه کرد و گفت:میمون من بخاطر تو تا دیروقت بیدار بودم اینه جای تشکرت
دیدم راست میگه چیزی نگفتم و بلند شدم بعد صبحانه لباسامو پوشیدم و آماده منتظر ماهان شدم که اونم آماده از اتاقش بیرون اومد.با ماشینی که معمولا دست ماهان میبود تا هروقت که نیاز شد زود خودشو برسونه خونه پسرا به محل قرار رفتیم که بعد از پرسیدن از ماهان فهمیدم محل قرار جاییه که همیشه برای تمرین رقص میرفتن عجیب بود ولی چیزی نگفتم بالاخره رسیدیم.
کلاهمو درست کردمو پیاده شدم با اینکه موهام پسرونه بود ولی اغلب کلاه میذاشتم
رفتیم داخل که بعد از معرفی من توسط ماهان،کوچیکترین عوضشون گفت:با اینکه مطمئنا مارو میشناسی ولی بازم میگم من جونگکوکم به ترتیب جین، یونگی، نامجون، تهیونگ، جیمین، جی هوپ هستن.
بخش اول پارت۵
ببخشید من اشتباهی بخش دومشو فقط آپلود کردم اول این بخشو بعد پست قبلو
بعد اینکه همشونو شناختم و البته دو سه تا از اهنگ های معروفشونو گوش کردم رختخوابا رو پهن کردیم و دراز کشیدیم جدا از اینکه خیلی مشهور بودن اهنگاشون واقعا امیدبخش بودن و به انسان حس با ارزش بودن میدادن فردا صبح با لگد هایی که مونا بهم میزد بیدار شدم:زنیکه مگه مرض داری گمشو میخوام بخوابم روان پریش
_توی نمک نشناس مگه امروز قرار نبود با ماهان برین واسه کار بیشعور
یه چشممو باز کردم و بهش نگاه کردم و با دیدن قیافش پقی زدم زیر خنده، عین گوریل شده بود که از باغ وحش فرار کرده باشه
موهاشو که با کش بسته شده بودن،حالا بازه شده بودن ولی کش به موهاش گیر کرده بود چشماش بخاطر کم خوابی پف کرده بود زیر چشماش سیاه شده بود
حرصب بهم نگاه کرد و گفت:میمون من بخاطر تو تا دیروقت بیدار بودم اینه جای تشکرت
دیدم راست میگه چیزی نگفتم و بلند شدم بعد صبحانه لباسامو پوشیدم و آماده منتظر ماهان شدم که اونم آماده از اتاقش بیرون اومد.با ماشینی که معمولا دست ماهان میبود تا هروقت که نیاز شد زود خودشو برسونه خونه پسرا به محل قرار رفتیم که بعد از پرسیدن از ماهان فهمیدم محل قرار جاییه که همیشه برای تمرین رقص میرفتن عجیب بود ولی چیزی نگفتم بالاخره رسیدیم.
کلاهمو درست کردمو پیاده شدم با اینکه موهام پسرونه بود ولی اغلب کلاه میذاشتم
رفتیم داخل که بعد از معرفی من توسط ماهان،کوچیکترین عوضشون گفت:با اینکه مطمئنا مارو میشناسی ولی بازم میگم من جونگکوکم به ترتیب جین، یونگی، نامجون، تهیونگ، جیمین، جی هوپ هستن.
۳.۲k
۰۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.