عشق خوناشامی من پارت ۳۰
عشق خوناشامی من پارت ۳۰
ویو ا/ت:
با دل درد از خواب بیدار شدم دیدم جونگکوک از پشت محکم بغلم کرده به زور از تو بغلش اومدم بیرون رفتن دست و صورتم رو شستم و پنگوئنی راه میرفتم یه مسکن خوردم جونگکوک هنوز خواب بود
رفتم در اتاق باز کردم دیدم لینا هم مثل من پنگوئنی راه میره و داره میره سمت پله من رو که دید وایساد
ا/ت: چرا اینطوری راه میری
لینا: تو چرا اینطوری راه میری
ا/ت: من طوری راه نمیرم
هر دو اینقد ادامه دادن که خسته شدن و ماجرای دیشب رو برای هم تعریف کردن
که جیمین اومد بیرون
ا/ت: اهایییییییی جیمین
جیمین: یا حضرت پشمممممم
چرا اینطوری صدا میکنی زهرم ترکید
ا/ت: با لینا چیکار کردی
جیمین: کاری نکردم
جونگکوک هم از اتاق اومدم بیرون
لینا: اهایییییی جناب جئوننننننن
جونگکوک: چی شدهههههه( رفت پشت ا/ت قائم شد)
لینا: با ا/ت چیکار کردی
جیمین و جونگکوک: ما کاری نکردیم
ا/ت و لینا: اها باشه (با حالت مسخره)
و با حالت پنگوئنی رفتن سمت پله ها که جونگکوک و جیمین از خنده ترکیدن
لینا و ا/ت: به چی میخندین(عصبی)
جونگکوک و جیمین سری بحث رو عوض کردن
جیمین: عع جونگکوک نظرت چیه دکوراسیون رو عوض کنیم
جونگکوک: آره به نظرم عوض کنیم خوب میشه
ا/ت و لینا: پوکر
خلاصه رفتن صبحونه خوردن و هر کی رفت سر کار خودش
لینا و ا/ت هم چون نمیتونستن کاری انجام بدن نشستن و فیلم نگاه میکردن
ا/ت: میگم لینا
لینا: چیه
ا/ت: دیشب شک نکردی کی برق ها رو قط کرد
لینا: چی(گیج)
ا/ت: اتفاق های دیشب نقشه من و جونگکوک بود
لینا: اها ا/ت خیر ندیده.....فوششششش
ا/ت: عع این حرف ها چیه میزنی تو دیگه رفتی قاطی مرغا باید با ادب باشی
لینا: ادب کیلو چنده.....بوقققققققق
ا/ت: حیف مت اینقد برنامه چیدم تو و جیمین به هم اعتراف کنین
لینا: فوش ناموسیییی
ا/ت: قیافه پوکر
لینا: ولی از حق نگذریم کمک کردی مرسی
ا/ت: خواهش بعدا باید برام جبران کنی هاااا
لینا: اوکی
ادامه دارد
حمایت
شرطا
۲۰ کامنت
۳۰ لایک
ویو ا/ت:
با دل درد از خواب بیدار شدم دیدم جونگکوک از پشت محکم بغلم کرده به زور از تو بغلش اومدم بیرون رفتن دست و صورتم رو شستم و پنگوئنی راه میرفتم یه مسکن خوردم جونگکوک هنوز خواب بود
رفتم در اتاق باز کردم دیدم لینا هم مثل من پنگوئنی راه میره و داره میره سمت پله من رو که دید وایساد
ا/ت: چرا اینطوری راه میری
لینا: تو چرا اینطوری راه میری
ا/ت: من طوری راه نمیرم
هر دو اینقد ادامه دادن که خسته شدن و ماجرای دیشب رو برای هم تعریف کردن
که جیمین اومد بیرون
ا/ت: اهایییییییی جیمین
جیمین: یا حضرت پشمممممم
چرا اینطوری صدا میکنی زهرم ترکید
ا/ت: با لینا چیکار کردی
جیمین: کاری نکردم
جونگکوک هم از اتاق اومدم بیرون
لینا: اهایییییی جناب جئوننننننن
جونگکوک: چی شدهههههه( رفت پشت ا/ت قائم شد)
لینا: با ا/ت چیکار کردی
جیمین و جونگکوک: ما کاری نکردیم
ا/ت و لینا: اها باشه (با حالت مسخره)
و با حالت پنگوئنی رفتن سمت پله ها که جونگکوک و جیمین از خنده ترکیدن
لینا و ا/ت: به چی میخندین(عصبی)
جونگکوک و جیمین سری بحث رو عوض کردن
جیمین: عع جونگکوک نظرت چیه دکوراسیون رو عوض کنیم
جونگکوک: آره به نظرم عوض کنیم خوب میشه
ا/ت و لینا: پوکر
خلاصه رفتن صبحونه خوردن و هر کی رفت سر کار خودش
لینا و ا/ت هم چون نمیتونستن کاری انجام بدن نشستن و فیلم نگاه میکردن
ا/ت: میگم لینا
لینا: چیه
ا/ت: دیشب شک نکردی کی برق ها رو قط کرد
لینا: چی(گیج)
ا/ت: اتفاق های دیشب نقشه من و جونگکوک بود
لینا: اها ا/ت خیر ندیده.....فوششششش
ا/ت: عع این حرف ها چیه میزنی تو دیگه رفتی قاطی مرغا باید با ادب باشی
لینا: ادب کیلو چنده.....بوقققققققق
ا/ت: حیف مت اینقد برنامه چیدم تو و جیمین به هم اعتراف کنین
لینا: فوش ناموسیییی
ا/ت: قیافه پوکر
لینا: ولی از حق نگذریم کمک کردی مرسی
ا/ت: خواهش بعدا باید برام جبران کنی هاااا
لینا: اوکی
ادامه دارد
حمایت
شرطا
۲۰ کامنت
۳۰ لایک
۱۸.۶k
۱۶ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.