رمان عشق مثلث پارت ۳۴
دستمو با ذوق گرفت و برد تو حیاط دستمو هی میکشید
خندیدم+جیمین آروم تر دستم
_وایی ببخشید
+اشکال ندارع
داشتیم قدم میزدیم دستمو تو دستاش حلقه کردم سرمو رو شونش گذاشتم و چشمامو بستم...احساس کردم بین زمین و هوا هستم چشمامو بازکردم دیدم جیمین بلندم کرده
_میبرمت اتاقت
+اوهوم
...
گذاشتم رو تخت
+ممنونم
اومد سمتم چونمو بوسید و گفت
_شبت بخیر
+شب بخیر
رفت بیرون منم خوابیدم
....
صبح
چشمامو باز کردم یه کش و قوسی به خودم دادم و خمیازه ای کشیدم
باید میرفتم پیش مین سو از رو تخت بلند شدم رفتم پایین تهیونگ صبحونه رو آماده کرده بود و جیمین مثل من تازه از خواب پاشده بود دستشو گذاشت رو موهاش و ب حالا خواب آلود گفت صبح بخیر
+صبح بخیر
@از بیمارستان زنگ زدن گفتن ریس چندروزه نمیاد سرکار بجاش یکی دیگه رو استخدام کردن
+چی یعنی مین سو دیگه نمیره اونجا
@نه نمیره
_چه بهتر نمیخوام اصلا ببینمش
دستو صورتمو با عجله شستم رو میز نشستم صبحونه رو با عجله خوردم رفتم اتاقم لباسامو عوض کردم(عکسشو میزارم) و تا دستگیره درو باز کردم جیمین درو بست
+جیمین لطفا برو اون ور عجله دارم
_مگه کجا میخوای بری
+به توچه
_اگه نگی پس نمیرم اونور
+میرم پیش جونگ کوک
_مطمئن باشم؟شاید دروغ بگی
+هم میرم به مین سو سر بزنم هم جونگ کوک
_چرا به مین سو سر بزنی
+چون خیلی وقته ندیدمش
_پس منم باهات میام
+نههههه
با اخم کوچیکی بهم نگاه کرد
_ساعت چند میای
+۶ خونم
_اوکی دیر کنی واویلاست
+خیله خوب بای
_بای
پیاده رفتم خونه مین سو زنگ و زدم ولی کسی درو باز نکرد شایدم خونه کوک باش تاکسی گرفتم و رفتم خونه جونگ کوک جلوی درش موندم یه نفس عمیق کشیدم و زنگ و زدم درو باز کرد
+هیونگ چقدر لباس کاراته بهت میاد
دیدم چیزی نمیگه و با تعجب نگام میکنه
+جونگ کوک؟چیشده؟
×سوجین تو اینجا چیکار میکنی
+مثل اینکه اینجا خونه منم هستا
×نه..یعنی ارع خونه توهم هست ولی
$جججوونننگگ ککووکک
یه صدای دختر از خونه اومد شاید اشتباه فک کردم صب کن
+جونگ کوک این صدای دختر بود؟
×معلومه که
پسش زدم رفتم تو که یه دختر رو با لباس کاراته دیدم
چشمام از تعجب گرد شدن
+ک..و..ک..ای..این..کیه؟
×نه این ام این دختره ام چجور بگم
$سلام من اریکا هستش جونگ کوک ازتون خیلی تعریف کرد سوجین
+س..سلام اها که اینطور
خندیدم+جیمین آروم تر دستم
_وایی ببخشید
+اشکال ندارع
داشتیم قدم میزدیم دستمو تو دستاش حلقه کردم سرمو رو شونش گذاشتم و چشمامو بستم...احساس کردم بین زمین و هوا هستم چشمامو بازکردم دیدم جیمین بلندم کرده
_میبرمت اتاقت
+اوهوم
...
گذاشتم رو تخت
+ممنونم
اومد سمتم چونمو بوسید و گفت
_شبت بخیر
+شب بخیر
رفت بیرون منم خوابیدم
....
صبح
چشمامو باز کردم یه کش و قوسی به خودم دادم و خمیازه ای کشیدم
باید میرفتم پیش مین سو از رو تخت بلند شدم رفتم پایین تهیونگ صبحونه رو آماده کرده بود و جیمین مثل من تازه از خواب پاشده بود دستشو گذاشت رو موهاش و ب حالا خواب آلود گفت صبح بخیر
+صبح بخیر
@از بیمارستان زنگ زدن گفتن ریس چندروزه نمیاد سرکار بجاش یکی دیگه رو استخدام کردن
+چی یعنی مین سو دیگه نمیره اونجا
@نه نمیره
_چه بهتر نمیخوام اصلا ببینمش
دستو صورتمو با عجله شستم رو میز نشستم صبحونه رو با عجله خوردم رفتم اتاقم لباسامو عوض کردم(عکسشو میزارم) و تا دستگیره درو باز کردم جیمین درو بست
+جیمین لطفا برو اون ور عجله دارم
_مگه کجا میخوای بری
+به توچه
_اگه نگی پس نمیرم اونور
+میرم پیش جونگ کوک
_مطمئن باشم؟شاید دروغ بگی
+هم میرم به مین سو سر بزنم هم جونگ کوک
_چرا به مین سو سر بزنی
+چون خیلی وقته ندیدمش
_پس منم باهات میام
+نههههه
با اخم کوچیکی بهم نگاه کرد
_ساعت چند میای
+۶ خونم
_اوکی دیر کنی واویلاست
+خیله خوب بای
_بای
پیاده رفتم خونه مین سو زنگ و زدم ولی کسی درو باز نکرد شایدم خونه کوک باش تاکسی گرفتم و رفتم خونه جونگ کوک جلوی درش موندم یه نفس عمیق کشیدم و زنگ و زدم درو باز کرد
+هیونگ چقدر لباس کاراته بهت میاد
دیدم چیزی نمیگه و با تعجب نگام میکنه
+جونگ کوک؟چیشده؟
×سوجین تو اینجا چیکار میکنی
+مثل اینکه اینجا خونه منم هستا
×نه..یعنی ارع خونه توهم هست ولی
$جججوونننگگ ککووکک
یه صدای دختر از خونه اومد شاید اشتباه فک کردم صب کن
+جونگ کوک این صدای دختر بود؟
×معلومه که
پسش زدم رفتم تو که یه دختر رو با لباس کاراته دیدم
چشمام از تعجب گرد شدن
+ک..و..ک..ای..این..کیه؟
×نه این ام این دختره ام چجور بگم
$سلام من اریکا هستش جونگ کوک ازتون خیلی تعریف کرد سوجین
+س..سلام اها که اینطور
۲۷.۴k
۱۸ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.