معشوقه ای از بچه گی
معشوقه ای از بچه گی
۳.
مایکی : اگه میخای پر حرفی کنی یا وول بخوری برو یجا دیگه بشین
ایمی : نه هیچ کاری نمیکنم قول میدم
مایکی : خیلی آشنا میای جایی دیدمت ؟ اسمت چیه
ایمی : من ایمی اروزاکی هستم اسم تو چیه ؟
مایکی : میتونی مایکی صدام کنی اما فکر نکن الان دوست شدیمااا
ایمی : نه نه اما تو همون برادر اون پسر قد بلنده که مغازه موتور فروشی داشت نیستی
مایکی : پس توهم همون دختره ای شک داشتم اون باشی خیلی تقیر کردی واسم عجیب بود به عنوان یه دختر میومدی پیشه برادرم و به کاراش نگاه میکردی
ایمی : خب بایه پسر بزرگ شدم چه انتظاری داری
همین جوری داشتین حرف میزدین که مایلا امد ( دختر قولدر کلاس )
مایلا : خبب ببین کی امده حاله پدر مادرت خوبه.......او وایسا تو که اصلاً پدر مادر نداری بی چاره حتماً خیلی تنها شدی آره .تک خنده . البته از اول همه ازت بدشون میومد فکر کنم
۳.
مایکی : اگه میخای پر حرفی کنی یا وول بخوری برو یجا دیگه بشین
ایمی : نه هیچ کاری نمیکنم قول میدم
مایکی : خیلی آشنا میای جایی دیدمت ؟ اسمت چیه
ایمی : من ایمی اروزاکی هستم اسم تو چیه ؟
مایکی : میتونی مایکی صدام کنی اما فکر نکن الان دوست شدیمااا
ایمی : نه نه اما تو همون برادر اون پسر قد بلنده که مغازه موتور فروشی داشت نیستی
مایکی : پس توهم همون دختره ای شک داشتم اون باشی خیلی تقیر کردی واسم عجیب بود به عنوان یه دختر میومدی پیشه برادرم و به کاراش نگاه میکردی
ایمی : خب بایه پسر بزرگ شدم چه انتظاری داری
همین جوری داشتین حرف میزدین که مایلا امد ( دختر قولدر کلاس )
مایلا : خبب ببین کی امده حاله پدر مادرت خوبه.......او وایسا تو که اصلاً پدر مادر نداری بی چاره حتماً خیلی تنها شدی آره .تک خنده . البته از اول همه ازت بدشون میومد فکر کنم
۲.۱k
۰۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.