جنگ برای تو ( پارت 26)
چند روز بعد سوریو به ملاقات ملکه رفت
سوریو : به ملکه بگید من اینجام
ندیمه : بانوی من، ندیمه پارک اومدن
ملکه : بگو بیان داخل
ملکه : خب سوریو.... من تصمیم گرفتم که تو و ولیعهد فردا همدیگرو ببینید
سوریو : بله بانوی من
ولی قبلش یک درخواست ازتون داشتم
ملکه : میشنوم
سوریو : من میخوام اگر امکانش هست ، شاهزاده ی سوم رو از زندان آزاد کنید
ملکه : متاسفم، هر چیزی به غیر از این
سوریو : لطفا
اگر کاری هم کرده من بخاطرش از شما معذرت می خوام، ولی لطفا، ازتون خواهش میکنم اونو از زندان درش بیارید
سوریو : اون یه گستاخه، به من توهین کرده.... حالا اگر من اونو از زندان دربیارم مردم نمیگن ملکه به همهچیز آسون میگیره حتی توهین به خودش؟
سوریو : بانوی من باور کنید اگر اینکارو بکنید مردم درباره ی لطف و محبت شما نسبت به زیردست های خودتون صحبت میکنن
ملکه : چطوری مطمئن باشم؟
سوریو : اگر اینجوری نبود منو مجازات کنید
ملکه : نیازی به مجازات نیست، تو داری با پسر من ازدواج میکنی حالا چرا باید مجازات کنم
سوریو : ممنونم..... پس با اجازتون من دیگه میرم
ملکه : برو، پس برای ملاقات فردا آماده باش
سوریو : بله ملکه
ویو سوریو:
خیلی خوشحال بودم، به قدری که میتونستم تا شب مثل بچه ها بپرم
میدونستم مادر جونگ کوکم خوشحال میشه پس اول رفتم به مادرش این خبرو دادم
سوریو : بانوی من
یه خبر خیلی خوبی براتون دارم
هه سو : اولا که قرار نشد دیگه منو بانوی من صدا بزنی دوما هم اینکه خبر خوبت چیه
سوریو : بانوی من یعنی اممم مادرجان من پیش ملکه رفتم و راضیش کردم جونگ کوک رو آزاد کنه
هه سو: واقعا
سوریو : بله... حالا آماده بشید که بریم به زندان تا جونگ کوک رو همراهی کنیم
جونگ کوک : نیاز نیست خودم اومدم
سوریو : چطوری اومدی
جونگ کوک : به لطف مادرم خوب سر کارت گذاشتیم
سوریو : خیلی بدجنسی، میگم چرا مادرت زیادی تعجب نکرد
هه سو : من فقط اون قسمتی که گفتی رفتی پیش ملکه رو نمیدونستم
سوریو : واییی... بدجور ضایع شدم
جونگ کوک : خوشت اومد؟
سوریو : یعنی خیلی
جونگ کوک : خب مگه چیه ، بره تفریحه دیگه
سوریو : دیگه اینجوری تفریح نکن، من دیگه میرم با اجازه
جونگ کوک :یعنی ناراحت شد؟
هه سو : نظر خودت چیه پسرم؟
جونگ کوک : شد
هه سو : پس باید از دلش در بیاری
جونگ کوک : خب... حالا بعدا
هه سو: یعنی چی
جونگ کوک : میذارم برای فردا که از ملاقات با ولیعهد اومد
هه سو : خیلی خب، هرجور میدونی....
سوریو : به ملکه بگید من اینجام
ندیمه : بانوی من، ندیمه پارک اومدن
ملکه : بگو بیان داخل
ملکه : خب سوریو.... من تصمیم گرفتم که تو و ولیعهد فردا همدیگرو ببینید
سوریو : بله بانوی من
ولی قبلش یک درخواست ازتون داشتم
ملکه : میشنوم
سوریو : من میخوام اگر امکانش هست ، شاهزاده ی سوم رو از زندان آزاد کنید
ملکه : متاسفم، هر چیزی به غیر از این
سوریو : لطفا
اگر کاری هم کرده من بخاطرش از شما معذرت می خوام، ولی لطفا، ازتون خواهش میکنم اونو از زندان درش بیارید
سوریو : اون یه گستاخه، به من توهین کرده.... حالا اگر من اونو از زندان دربیارم مردم نمیگن ملکه به همهچیز آسون میگیره حتی توهین به خودش؟
سوریو : بانوی من باور کنید اگر اینکارو بکنید مردم درباره ی لطف و محبت شما نسبت به زیردست های خودتون صحبت میکنن
ملکه : چطوری مطمئن باشم؟
سوریو : اگر اینجوری نبود منو مجازات کنید
ملکه : نیازی به مجازات نیست، تو داری با پسر من ازدواج میکنی حالا چرا باید مجازات کنم
سوریو : ممنونم..... پس با اجازتون من دیگه میرم
ملکه : برو، پس برای ملاقات فردا آماده باش
سوریو : بله ملکه
ویو سوریو:
خیلی خوشحال بودم، به قدری که میتونستم تا شب مثل بچه ها بپرم
میدونستم مادر جونگ کوکم خوشحال میشه پس اول رفتم به مادرش این خبرو دادم
سوریو : بانوی من
یه خبر خیلی خوبی براتون دارم
هه سو : اولا که قرار نشد دیگه منو بانوی من صدا بزنی دوما هم اینکه خبر خوبت چیه
سوریو : بانوی من یعنی اممم مادرجان من پیش ملکه رفتم و راضیش کردم جونگ کوک رو آزاد کنه
هه سو: واقعا
سوریو : بله... حالا آماده بشید که بریم به زندان تا جونگ کوک رو همراهی کنیم
جونگ کوک : نیاز نیست خودم اومدم
سوریو : چطوری اومدی
جونگ کوک : به لطف مادرم خوب سر کارت گذاشتیم
سوریو : خیلی بدجنسی، میگم چرا مادرت زیادی تعجب نکرد
هه سو : من فقط اون قسمتی که گفتی رفتی پیش ملکه رو نمیدونستم
سوریو : واییی... بدجور ضایع شدم
جونگ کوک : خوشت اومد؟
سوریو : یعنی خیلی
جونگ کوک : خب مگه چیه ، بره تفریحه دیگه
سوریو : دیگه اینجوری تفریح نکن، من دیگه میرم با اجازه
جونگ کوک :یعنی ناراحت شد؟
هه سو : نظر خودت چیه پسرم؟
جونگ کوک : شد
هه سو : پس باید از دلش در بیاری
جونگ کوک : خب... حالا بعدا
هه سو: یعنی چی
جونگ کوک : میذارم برای فردا که از ملاقات با ولیعهد اومد
هه سو : خیلی خب، هرجور میدونی....
۱۳.۳k
۱۷ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.