ارباب سردp3

ا.ت ویو
رسیدیم که دیدم واو عجب بزرگه یه باغ بززرگ بود با یک ساختمون ده طبقه که همش اوتاق بود و کلیییی نگهبان کوک دستم رو گرفت همه تعظیم کردن رفتیم سر یه میز نشستیم که
(علامت تهیونگ»)
» سلام داش چطوری
( صب کن صب کن نکته تهیونگ تنها دوست کوک هست و باهم بزرگ شدن خب بریم سر داستان)
- چطوری ته (یکم صمیمی)
» خوبم ممنون
/ منم سرم پایین بود
» ایشون دوست دختر ته(آروم)
-اره
» سلام خانم ا.ت( اسمشو گفت کوک داخل مهمونی)
/ س..سلام
تهیونگ رفت
( علامت فیلیکس&)
& به به سلام آقای جئون
( نکته کوک و فیلیکس دشمنن)
-چته
& این چه طرز حرف زدنه به این خانم خوشگل دوست دخترته
-به تو چه
& چطوری خانم
/ خوبم ممنون( دیدم کوک عصبی نگاه کرد)
- برو پی کارت
& اوکی اوکی به خودت فشار نیار برای پوستت ضرر داره( و رفت)
ا.ت ویو
دیدم یه دختره با ناز عشوه اومد
( علامت جنی~)
~ هاییی ددی (🤮)
- به من نگو ددی
~ چرا اخه( عشوه)
/ کوک ایشون
~ من همسر اینده شم
- زر نزن برو با همون پسرا
~ ولی من که با کسی نیستم
فلش بک به دو هفته پیش
________________________________________________

❌ هشدار ❌
این داستان تخیلی.