مافیا ی عاشق
مافیا ی عاشق
p31
ویو ا.ت
که یهو جولیا زد زیر گریه
ته: دخترم نازم چطوره؟
ا.ت: نمیدونم چش شده
ته: بهش شیر بده
ا.ت پستونک جولیا گذاشت تو دهنش
پرش زمانی به زمان رسیدن
ته: دخترم و بده بغلم عزیزم!
ا.ت: بگیرش
ویو ا.ت
خیلی ناراحت شدم چون تهیونگ فقط با بچه وقت میگذروند فقط حال اونو میپرسید بچرو دادم دستشو وارد خونه شدم و لباسامو عوض کردم چون گشنمم نبود دیگه رفتم تو اتاق جدا اتاق که تهیونگ داخلش نبود اونقدری گریه کردم که خوابم برد
ویو ته
رفتارای ا.ت خیلی تغییر کرده بچرو گذاشتم تو تختش خوابش برد رفتم تو اتاقم ولی ا.ت توی اتاق نبود صدای گریه ی ی نفرو شنیدم وارد اتاق پایینی شدم
دیدم ا.ت رو تخت خوابه ولی داره توی خواب حرف میزنه
ا.ت: تهیونگگگ تو کاری کردی من از خودم متنفر بشمممم(گریه)
ا.ت: نمیبخشمت تو فقط به بچه اهمیت میدیییی(گریه)
ویو ته
فک میکردم چون خوابه داره اینطوری میگه که یهو
ویو ا.ت
باید جلوش وایسم حرفامو بهش میزنم
ویو ته
یهو ا.ت پتو رو زد کنار و جلوم وایساد
ا.ت: ته تو داری زیادی میری(گریه)
ته: منظورت چیه عشقم(تعجب)
ا.ت: چرا از وقتی این بچه وارد زندگیمون شده فقط اون برات مهمه حال منو نمیپرسی برات مهم نیستم فقط اون بچه برات مهمه (گریه)
ته ا.تو کشید تو بغل
ته: من حاضرم قسم بخورم که تو دلیل زنده بودنمی ا.ت
ی بوسه طولانی از ا.ت میگیره
ته: حاضرم قسم بخورم
ا.ت: قول بده (گریه)
ته: قول میدم
فردای ان روز...
ویو ته
از خواب بیدار شدم دیدم که....
p31
ویو ا.ت
که یهو جولیا زد زیر گریه
ته: دخترم نازم چطوره؟
ا.ت: نمیدونم چش شده
ته: بهش شیر بده
ا.ت پستونک جولیا گذاشت تو دهنش
پرش زمانی به زمان رسیدن
ته: دخترم و بده بغلم عزیزم!
ا.ت: بگیرش
ویو ا.ت
خیلی ناراحت شدم چون تهیونگ فقط با بچه وقت میگذروند فقط حال اونو میپرسید بچرو دادم دستشو وارد خونه شدم و لباسامو عوض کردم چون گشنمم نبود دیگه رفتم تو اتاق جدا اتاق که تهیونگ داخلش نبود اونقدری گریه کردم که خوابم برد
ویو ته
رفتارای ا.ت خیلی تغییر کرده بچرو گذاشتم تو تختش خوابش برد رفتم تو اتاقم ولی ا.ت توی اتاق نبود صدای گریه ی ی نفرو شنیدم وارد اتاق پایینی شدم
دیدم ا.ت رو تخت خوابه ولی داره توی خواب حرف میزنه
ا.ت: تهیونگگگ تو کاری کردی من از خودم متنفر بشمممم(گریه)
ا.ت: نمیبخشمت تو فقط به بچه اهمیت میدیییی(گریه)
ویو ته
فک میکردم چون خوابه داره اینطوری میگه که یهو
ویو ا.ت
باید جلوش وایسم حرفامو بهش میزنم
ویو ته
یهو ا.ت پتو رو زد کنار و جلوم وایساد
ا.ت: ته تو داری زیادی میری(گریه)
ته: منظورت چیه عشقم(تعجب)
ا.ت: چرا از وقتی این بچه وارد زندگیمون شده فقط اون برات مهمه حال منو نمیپرسی برات مهم نیستم فقط اون بچه برات مهمه (گریه)
ته ا.تو کشید تو بغل
ته: من حاضرم قسم بخورم که تو دلیل زنده بودنمی ا.ت
ی بوسه طولانی از ا.ت میگیره
ته: حاضرم قسم بخورم
ا.ت: قول بده (گریه)
ته: قول میدم
فردای ان روز...
ویو ته
از خواب بیدار شدم دیدم که....
۶.۰k
۲۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.