چن پارتی کوک پارت اخر
به ثانیه نکشید که در با لگد باز شدو کوک با اسلحه ی تو دستش اومد داخل
برونو که هاج و واج مونده بود با اومدن کوک یلحظه حواسش پرت شدو از فرصت استفاده کردمو با پشت اسلحه زدم تو گردنش بیجون افتاد رو زمین
کوک اومد سمتم و بغلم کرد و بلندم کرد اینجوری خودش نیاز نبود خم بشه
که ی اخ ریز گف سریع از بغلش درومدم
هانا: ببینم چت شد
کوک: ای چی تو جیبت بود
تازه یادم افتاد ردیابی که تو جیبم گذاشته بودم البته خودش بهم داده بودش برای احتیاط بیشتر
هانا: فک کنم اون ردیابس تیز بود خورده بهت
کوک: کاری که باهات نکرد
هانا: نه بهش فرصت ندادی اصن
سرمو رو سینش گذاش و اروم گف
_ترسیدم چیزیت شده باشه
هانا: این عوضی رو چیکار کنیم طبق قانون مافیایی اگه کسی نامزد یا همسر یکی دیگه رو بدزده باید بکشیش
کوک: اون با خودم ولی تو از کجا میدونی
هانا: چیز دنیس اره دنیس بهم اینارو گفته
صدای دنیس از پشت کوک میومد که گف
_من کی بهت یاد دادم
هانا: تو یکی خفه شو
•تمام•
برونو که هاج و واج مونده بود با اومدن کوک یلحظه حواسش پرت شدو از فرصت استفاده کردمو با پشت اسلحه زدم تو گردنش بیجون افتاد رو زمین
کوک اومد سمتم و بغلم کرد و بلندم کرد اینجوری خودش نیاز نبود خم بشه
که ی اخ ریز گف سریع از بغلش درومدم
هانا: ببینم چت شد
کوک: ای چی تو جیبت بود
تازه یادم افتاد ردیابی که تو جیبم گذاشته بودم البته خودش بهم داده بودش برای احتیاط بیشتر
هانا: فک کنم اون ردیابس تیز بود خورده بهت
کوک: کاری که باهات نکرد
هانا: نه بهش فرصت ندادی اصن
سرمو رو سینش گذاش و اروم گف
_ترسیدم چیزیت شده باشه
هانا: این عوضی رو چیکار کنیم طبق قانون مافیایی اگه کسی نامزد یا همسر یکی دیگه رو بدزده باید بکشیش
کوک: اون با خودم ولی تو از کجا میدونی
هانا: چیز دنیس اره دنیس بهم اینارو گفته
صدای دنیس از پشت کوک میومد که گف
_من کی بهت یاد دادم
هانا: تو یکی خفه شو
•تمام•
۳۵.۳k
۰۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.